به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم
بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم
ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر
که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم
صبا رساند غباری ز موکبش آن به
که کحل دیده اقبال ازان غبار کنم
به راه شوق وی از چشم خون فشان هر دم
چو سرخ مو شتران قطره ها قطار کنم
نیارم آنکه نگارم به نامه شرح غمش
بس اینکه چهره به خون جگر نگار کنم
گر از خراش دل خود برون دهم حرفی
هزار سینه آسوده را فگار کنم
چنین که برد دلم موی آن میان شاید
که از میان همه دلبران کنار کنم
مرا چو بخت مساعد نشد که سر بنهم
بر آستانه جانان و جان نثار کنم
عموم لطف ویم عذرخواه بس جامی
به پیک و نامه چه تمهید و اعتذار کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و longing برای دیدار محبوب صحبت میکند. او تصمیم دارد به کعبه سفر کند و بهانهای برای عبور از دیار یار تهیه کند، اما متوجه میشود که سرنوشت او را از دستیابی به آرزوهایش بازمیدارد. او از بوی موکب محبوبش به وجد میآید و در وصف اشتیاقش از قطرات اشک و غم یاد میکند. شاعر بیتابی خود را در ابراز عشق به محبوب مطرح میکند و احساس عدم قدرت در توصیف عواطفش را به نمایش میگذارد. در نهایت، به این نتیجه میرسد که با وجود تلاشهایش، بخت مساعدی برای پیوستن به محبوب ندارد و از عذرخواهی در مورد نقصهایش در محبت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به قصد رفتن به کعبه، تصمیم گرفتم که از این بهانه استفاده کنم و به دیدار یارم بروم.
هوش مصنوعی: اما چه فایده که نتواستم از چرخ فلک استفاده کنم، چون نمیتوانم هیچ کاری برای رسیدن به خواستهام انجام دهم.
هوش مصنوعی: نسیم خوشی از سوی آن محبوب بادیهنشین، غباری به من رساند که ارزشش حتی از سرمهای که بر چشم اقبال میزنند، بیشتر است.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر عشق او از چشمانم اشک میریزد، مانند قطرههای باران که به آرامی بر روی زمین میافتند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به تو بگویم که چطور غم او را در نامه توصیف کنم، چرا که چهرهای زیبا دارم که به خاطر درد دل، رنگ و بویی دیگر گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر من از درد دل خود بگویم، هزاران نفر را که در آرامش زندگی میکنند، آزرده خاطر خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر چهرهی دلبرم را ببینم و موی او را، شاید بتوانم از میان همهی محبوبان، او را انتخاب کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و روزگار به من یاری نکرد تا به محبوبم نزدیک شوم و جانم را به پای او نثار کنم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چگونه باید از شما عذرخواهی کنم، چه با نوشیدن جامی یا ارسال نامهای، چون تمام لطف و محبت شما به من باعث شده که نتوانم به خوبی از شما تشکر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبزرگوارا! من ترک مدح گفتن تو
اگر کنم نه ز تقصیر ، از اضطرار کنم
عطای شعر چو از تو جفا و جور بود
ضرورتست که خاموشی اختیار کنم
نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم
نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم
نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید
نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم
سزای من دلم از دیده در کنار نهاد
[...]
چو یار رخت سفر بست من چکار کنم
وداع عمر کنم یا وداع یار کنم
توییکه میروی از چشم من چنین سرمست
منم که دوری ازین چشم پرخمار کنم
تو اختیار سفر کردی از نظر رفتی
[...]
چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
مروت است که بوسد لب تو ساغر و من
[...]
بروزگار اگر کار اختیار کنم
بغیر عشق چه کاری بروزگار کنم
بباغ عشق خزان و بهار یکرنگ است
نه بلبلم که بگل ناله در بهار کنم
بخمرخانه خمار جز خمار نبود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.