چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
مروت است که بوسد لب تو ساغر و من
ز دور بوسه بر آن لعل آبدار کنم
شبی چو روز قیامت دراز می خواهم
که بیحساب ترا یک به یک شمار کنم
خمار آن لب میگون به می نمی شکند
چه لازم است که خون در دل خمار کنم
ز آفتاب به چشم من آب می گردد
چگونه خیره نظر بر جمال یار کنم
حجاب جوهر آیینه می شود صیقل
چسان مطالعه آن خط غبار کنم
به بوسه تلخی هجران نمی رود ز مذاق
به حرف چون ز لب یار اختصار کنم
طراوت تو ز آب مستغنی است
دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم
فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر
که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم
مرا غرض ز عنانداری حیات این است
که در رکاب تو این نیم جان نثار کنم
چنان ربوده ز من شوق دیدن تو قرار
که چشم بسته ز خلد برین گذار کنم
حذر ز صبح قیامت ندارد آن کافر
سفید چشم چه در راه انتظار کنم
یسر نیامده ایام عمر، می خواهم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
ز چشم او به نگاهی ز دور خرسندم
من آن نیم که غزال حرم شکار کنم
ز اشک و آه نگردید مهربان صائب
دگر چه با دل سنگین آن نگار کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عاشقانه و مفهوم توبه است. شاعر از عشق و دلتنگی نسبت به محبوب سخن میگوید و میخواهد توبه کند، اما میداند که حسرت و پشیمانی نمیتواند او را از عشق به محبوب بازدارد. او در آرزوی یک شب طولانی است تا بتواند زیبایی محبوب را از نزدیک ببیند و زمان را صرف محبت و بوسه بر لبان او کند. شاعر به تأثیر عشق بر وجودش اشاره میکند و از ناامیدی از رسیدن به عمر جاودان سخن میگوید. او میخواهد که در این زندگی کوتاه خود را در راه محبوب قربانی کند و به شوق دیدن او تا جایی پیش میرود که حتی از خواب و آسایش خود نیز میگذرد. در نهایت، او از بیپاسخی محبوب خود رنج میبرد و نمیداند چطور با این دل سنگین زندگی کند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از نوشیدن شراب شیرین بهاری دست بکشم، در حالی که من آن کسی نیستم که به خاطر آنچه کردهام، احساس پشیمانی کنم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که شب را با یاد محبوبش سپری کند و در این شب، به موهای مشکی و زیبای او فکر کند.
هوش مصنوعی: این نیکو نیست که شخصی از نزدیک لب تو را بوسه بزند و من از دور به آن لب زیبا و درخشان فکر کنم و بوسهای خیالی برسانم.
هوش مصنوعی: شبی را میخواهم که مانند روز قیامت طولانی باشد تا بتوانم تو را بدون هیچ حساب و کتابی، یکی یکی بشمارم.
هوش مصنوعی: خمار آن لب میگونی با شراب نمیشکند، چه نیازی است که من در دل خود غم و اندوه جمع کنم؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به زیبایی محبوب نگاه کنم وقتی که نور آفتاب در چشمانم میرقصد و مرا اذیت میکند؟
هوش مصنوعی: حجاب جوهر آیینه باعث میشود که چگونه بتوانم خط غبار را با دقت مطالعه کنم.
هوش مصنوعی: بوسهای که از جدایی به یاد میآید، تلخ و ناخوشایند است و از زبانم میرود. وقتی که با عشق و مختصر حرف میزنم، این حس تلخی را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: شادابی و تروت تازهای که از تو نشأت میگیرد، نیازی به آب ندارد. پس به چه دلیلی باید چشمانم را پر از اشک کنم؟
هوش مصنوعی: آه، که من عمر ابدی ندارم مانند خضر تا بتوانم به آرامی هر دسته از موهای او را بشمارم.
هوش مصنوعی: من هدفم از تحمل درد و رنج زندگی این است که جان ناتوانم را در راه تو فدا کنم.
هوش مصنوعی: من آنقدر به دیدن تو مشتاقم که حتی با چشمان بسته، حاضر هستم از این بهشت بگذرم.
هوش مصنوعی: از این کافر که چشمانش سفید است، هیچ هراسی از روز قیامت وجود ندارد. بنابراین من در انتظار چه چیزی باید باشم؟
هوش مصنوعی: زندگی به راحتی نگذشته است، و من میخواهم شبی را به روز تبدیل کنم تا در آن زلفهای مشکی را نوازش کنم.
هوش مصنوعی: من از نگاه دور او خوشنودم و به هیچ وجه آنقدر نیستم که به فکر شکار غزال حرم بیفتم.
هوش مصنوعی: از درد و اندوهی که دارم، دیگر نمیتوانم به دل سنگین آن محبوب مهربانی کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبزرگوارا! من ترک مدح گفتن تو
اگر کنم نه ز تقصیر ، از اضطرار کنم
عطای شعر چو از تو جفا و جور بود
ضرورتست که خاموشی اختیار کنم
نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم
نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم
نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید
نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم
سزای من دلم از دیده در کنار نهاد
[...]
به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم
بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم
ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر
که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم
صبا رساند غباری ز موکبش آن به
[...]
چو یار رخت سفر بست من چه کار کنم؟
وداع عمر کنم یا وداع یار کنم؟
تویی که میروی از چشم من چنین سرمست
منم که دوری ازین چشم پرخمار کنم
تو اختیار سفر کردی، از نظر رفتی
[...]
به دست چون شکن زلف او شمار کنم
مگر ز عقده دل سبحه اختیار کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.