گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مه روزه است بیا ساز ریا برگیریم

گوشه مسجد و سجاد و منبر گیریم

یازده ماه دیگر معتکف دیر شدیم

جای در کعبه در این ماه بکیفر گیریم

جام بگذار و سبو ترک صبوحی برگو

با لب خشکی لبی از لب ساغر گیریم

پند واعظ شنویم و سوی زاهد گرویم

عوض بربط و دف سبحه و دفتر گیریم

جامه اسپید و عصا بر کف و دستار بسر

سبحه در مشت و بلب ذکر مکرر گیریم

مصحفی هیکل و آئیم بصف بهر نماز

بگذاریم ادا نافله از سر گیریم

ذکر تهلیلی و تکبیر و مکبر شنویم

گوش از بانگ نی و بربط و مزمر گیریم

گرچه این جمله اعمال ریا آلود است

همه ریزیم در آب و ره دیگر گیریم

دست بر دامن حیدر بزنیم از سر صدق

جام فردا زکف ساقی کوثر گیریم

روی از مسجد و میخانه مپیچ آشفته

تا مراد دو جهان را هم از این در گیریم