گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مجالی نیست کز شور رقیبان با تو پیوندم

همان بهتر که از کوی تو امشب رخت بربندم

ز شب تا صبح می‌پختم خیال آن لب میگون

نمک بر زخم‌های پرده دل می‌پراکندم

نه آزادم کنی نه می‌کشی نه دانه می‌ریزی

عبث خود را به دام چون تو صیادی برافکندم

رفیق حجره و گرمابه و صحرای اغیاری

نمی‌دانم به چه لطف از تو ای بی‌رحم خرسندم

ز خون مدعی رنگین مکن ناخن نگارینا

که من بر پنجه سیمین تو این ننگ نپْسندم

مرا هم بود نخلی بارور در گلشن خاطر

به امید تو ای رعنا نهال از بیخ برکندم

غرور حسن نگذارد که حال چون منی پرسی

ولی روزی شوی جویا و خواهی باز آرندم

به ملک حسن چون آرد شبیخون لشکر خطت

شود چشمان بیمار تو جویا و نبینندم

بسم از این هوسناکی برو آشفته عاشق شو

که اندر حلقه عشاق سر دفتر شمارندم

ز عشق مرتضی کن پر سراپای وجود ای دل

که همچون نی نوای عشق باز آید ز هر بندم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم

زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان

مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم

چو با خود خوش نمی‌باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم

[...]

مولانا

بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم

که سنگ خاره جان گیرد بپیوند خداوندم

همی‌گفتم به گل روزی زهی خندان قلاوزی

مرا گل گفت می دانی تو باری کز چه می خندم

خیال شاه خوش خویم تبسم کرد در رویم

[...]

سعدی

خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

به دیدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم

اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد

مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم

کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین دل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
اوحدی

از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم

نخواهم شیشهٔ نوش و نباید شربت قندم

مگر یزدان به روی من در وصل تو بگشاید

و گرنه من در گیتی به روی خود فرو بندم

نشان مهر ورزیدن همان باشد که: هر ساعت

[...]

سیف فرغانی

نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم

ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم

بجز تو گر دل و جان را بود آرام و پیوندی

دگر با دل نیارامم دگر با جان نپیوندم

تو داری روی همچون گل من شوریده چون بلبل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه