در سلسله آرد کاش آن زلف دلاویزم
تا شور دل شیدا زآن سلسله انگیزم
حلوای لبت گفتم کی دست دهد گفتا
موران چو هجوم آرند بر لعل شکرریزم
ساقی ز درم آمد با آتش سیاله
کافتاد از آن آتش در خرقه پرهیزم
گفتم به خم زلفش برگو به چه کارستی
گفتا به مه و خورشید من غالیه میبیزم
من صعوه مسکینم تو عربدهجو شاهین
با چون تو قویبازو کو قوه که بستیزم؟
از تیزی پیکانم حاشا که حذر باشد
تا رخنه به جان کرده تیر نظر تیزم
فرهاد تو شیرینم مجنون تو لیلایم
نه در هوس شکر چون خسرو پرویزم
سرو آمده در جولان گل سر زده در بستان
برخیز و گل افشان کن ای گلبن نوخیزم
در سلسلهای زد چنگ هر کس به تمنائی
من هم به تولائی در زلف تو آویزم
از مهر علی مستم ساقی چه دهی ساغر
چون باده صافی هست دردش ز چه آمیزم؟
از گرمی روز حشر نبود چو مفر کس را
در سایه تو ناچار بایست که بگریزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با اشاره به زیبایی و دلانگیزی زلف معشوقهاش، احساسات عمیقاش را بیان میکند. او به شور و شوق دل شیدایش میپردازد و نشان میدهد که چگونه زیبایی لبهای معشوقهاش مانند حلواست و او را مجذوب ساخته است. همچنین به چالشهایی که در عشق دارد اشاره میکند و از محدودیتهای خود میگوید. شاعر از احساساتی مانند محبت، دیوانگی و آرزو صحبت میکند و خواستار نزدیکتر شدن به معشوق است. او در نهایت از سایهی معشوق میخواهد که او را نجات دهد، زیرا در دنیای دشوار عاشقی به پناه نیاز دارد. شعرا در واقعیت و عالم عشق، پیچیدگیهای عاطفی و زیباییهای عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای کاش در این زنجیر زلف مشکین تو باشم تا بتوانم شور و حال دل عاشق را از آن زنجیر به وجود بیاورم.
هوش مصنوعی: گفتم که کی میتوانم به لبهای شیرین و خوشمزهات دست بزنم، گفت وقتی مورچهها به شکر بیفتند.
هوش مصنوعی: ساقی به سراغ من آمد و شعلههای آتش او باعث شد که در خرقه و لباس پرهیزم من دچار مشکل شوم و خرقهام آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: گفتم به موهای بیرون آمدهاش بگو با چه مشغولیتی هستی، او پاسخ داد که من در حال آراستن خود به زیباییهای ماه و خورشید هستم.
هوش مصنوعی: من انسان ضعیفی هستم و تو مثل یک شاهین قدرتمند و پرجلوهای. من چه توان و قدرتی دارم که بتوانم با تو رقابت کنم؟
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان از تیزی پیکان من احتیاط کرد، چرا که تیر نگاه تیزم به جان نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: من فرهاد هستم و تو شیرین منی. من مجنون تو و تو لیلای منی. در عشق تو به اندازه خسرو پرویز، که هیچ شکر و لذتی نمیخواهم.
هوش مصنوعی: سرو در باغ به حرکت درآمده و گلها در بستان شکفتهاند، از جا برخیز و گلافشانی کن ای باغ تازهبالا آمده.
هوش مصنوعی: هر کسی در جستجوی آرزوهای خود تلاش میکند و من نیز به نیازی که دارم، به زیبایی و جذابیت موهای تو وابستهام.
هوش مصنوعی: من از عشق علی سرمست هستم، ای ساقی! چه چیزی به من خواهی داد در حالی که نوشیدنیام خالص و زلال است؟ چرا باید درد خود را با چیزی دیگر بیامیزم؟
هوش مصنوعی: در روز قیامت، به دلیل گرمی و حرارت آن، هیچ کس به جایی نمیتواند برود و تنها در سایه تو میتوانم به آرامی بایستم و از این گرما فرار کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
[...]
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم پس با که درآویزم
گفتم که بجام تست خون دل ناچیزم
گفتاکه بود خونها در ساغر لبریزم
گفتم بجهان صد شور انگیخته از لب
گفتا پس ازین بینی شوری که برانگیزم
گفتم دل سودائی مجنون شد و صحرائی
[...]
دی گفت به من بگریز از ناوک خونریزم
گفتم که ز دستانت کو پای که بگریزم
گر بازم و گر شیرم با صولت آهویت
نه بال که برپرم نه بال که بستیزم
با سوز غم عشقت در کوره حدادم
[...]
بنشین ببرم جانا تا از سر جان خیزم
جان و سر و دین و دل اندر قدمت ریزم
هرگه که تو بنشینی با غیر من از غیرت
برخیزم و بنشینم بنشینم و برخیزم
دانم ز چه ننمایی آن چشم سیه بر من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.