ما ز ازل رند و مست و بادهپرستیم
بر در میخانه الست بنشستیم
سبحه و زنار را کمند بریدیم
توبه و پیمانه را به هم بشکستیم
مغبچگان می به کف زمزمه گویند
مژده که ما ماه آفتاب به دستیم
سلسله زلف یار تا که کشیدیم
قید علایق ز این و آن بگسستیم
زآتش مستی بسوخت خرمن هستی
دوست به دست آمد و ز خویش برستیم
مطرب مجلش مکش نوا که خرابیم
ساقی مهوش مده شراب که مستیم
این خوشم آمد ز قدسیان که بگفتند
عرش سریریم لیک پیش تو پستیم
عاشق تو شبنم است و عشق تو خورشید
تهمت بیجا به ما مبند که هستیم
زلف تو آشفته را کمند جنون شد
تا که نگویند ما ز بند تو جستیم
شاهد بزم ازل خطیب سلونی
آنکه به عهد ارادتش ز الستیم
گرچه برآمد هزار دست به دستان
عهد به جز دست کردگار نبستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تسرّع و شادابی خود از آغاز وجود اشاره میکند و میگوید که ما از ابتدا رند و نوشیدنیپرست بودهایم و در میخانه عشق نشستهایم. او به شکستن زنجیرههای توبه و نمایندگی از خوشیهای زندگی اشاره کرده و میگوید که با مستی عشق، آتش زندگیمان را سوزاندهایم و به خویش و دنیای مادی پشت کردهایم. شاعر از عواطف عمیق خود به دوست سخن میگوید و تأکید میکند که عشق و معشوق او برتر از هر تعهد و قید و بندی هستند. همچنین اشاره دارد که ما از بندهای دنیا رها شدهایم و تنها عشق الهی را قبول داریم. در نهایت، شاعر از شهرت و قدرت عشق سخن میگوید و بر پیوند خود با معشوق تأکید میکند، حتی اگر دیگران ما را به چالش بکشند.
هوش مصنوعی: ما از ابتدای خلقت آدمیان شاد و سرمست و عاشق شراب هستیم و در درب میخانهای معنوی نشستهایم که یادآور عهد و پیمان با خداوند است.
هوش مصنوعی: ما دینی که به آن پایبند بودیم را کنار گذاشتیم و عادات و رفتارهای ناپسند خود را ترک کردیم.
هوش مصنوعی: دوستانی که مینوشند، به آرامی اعلام میکنند که ما به مانند ماه و آفتاب در دستانمان داریم.
هوش مصنوعی: ما وقتی که به دوام و زیبایی زلف معشوق پرداختیم، همه ارتباطات و وابستگیهایمان به دیگران را از بین بردیم.
هوش مصنوعی: از آتش عشق و شوق به دوست، تمام وجود و هستیاش از بین رفت، ولی در پایان به جایی رسید که از خود را به کلی رها کرد.
هوش مصنوعی: لطفاً در این مجلس موسیقی نزن، چون حال ما خوب نیست. ای ساقی، به ما شراب نده، چون ما در حال مستی هستیم.
هوش مصنوعی: این جمله نشان میدهد که من از سخن قدسیان خوشم آمده است، زیرا آنها گفتند که ما در عرش و مقام والایی هستیم، اما در برابر تو خود را فرود و پست میبینیم.
هوش مصنوعی: محبت من به تو مانند شبنمی است که از عشق تو به خورشید وابسته است. پس به ما نسبت بیانصافی نده، چون ما واقعاً وجود داریم.
هوش مصنوعی: زلفهای آشفتهات به شکل دام دیوانگی در آمده است تا دیگران نتوانند بگویند ما از بند تو فرار کردیم.
هوش مصنوعی: در مجلس جاویدان، کسی که شاهد است از من میخواهد که بپرسم، آن که در زمان عهد وفاداریاش با ما بوده، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: هرچند که هزاران دست به همراهی و کمک دوستی کشیده شده، اما ما هیچگاه از دست خداوند بلند نکردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
[...]
بندهٔ عشقیم و سالهاست که هستیم
ورزش عشق تو کار ماست، که مستیم
بس بدویدیم در به در ز پی تو
چون که نشان تو یافتیم نشستیم
باز دل ما بزیر پای غم تو
[...]
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
ما دل خود را به دست شوق شکستیم
هر شکنش را به تار زلف تو بستیم
تا ننشیند به خاطر تو غباری
از سر جان خاستیم و با تو نشستیم
از پی پیوند حلقهٔ سر زلفت
[...]
دی من و محمود در وثاق نشستیم
لب بگشادیم و در به روی ببستیم
گفتم برخاست باید از سر عالم
گفت بلی تا به مهر دوست نشستیم
گفتمش ایثار راه میر چه باید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.