بندهٔ عشقیم و سالهاست که هستیم
ورزش عشق تو کار ماست، که مستیم
بس بدویدیم در به در ز پی تو
چون که نشان تو یافتیم نشستیم
باز دل ما بزیر پای غم تو
بام لگدکوب شد که خانهٔ پستیم
کار نداریم جز خیال تو، گر چه
مدعیان را خیال بود که: جستیم
در دل ما هر کس آمدی و نشستی
دل به تو پرداختیم وز همه رستیم
طوق تو بر گردنیم و داغ تو بر دل
بند تو بر پای و باد توبه به دستیم
زهر، که در کام عشق بود، چشیدیم
شیشه، که در بار عقل بود، شکستیم
گاه به دست تو همچو مرغ گرفتار
گاه به دام تو همچو ماهی شستیم
سر «نعم» در دهان ز روز نخستین
راز «بلی» در زبان ز روز الستیم
گر ز کمرمان بیفگنند چو فرهاد
باز نخواهد شد آن کمر که ببستیم
اوحدی، اینجا بتان پرند ولیکن
کفر بود، گر به جز یکی بپرستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
[...]
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
ما ز ازل رند و مست و بادهپرستیم
بر در میخانه الست بنشستیم
سبحه و زنار را کمند بریدیم
توبه و پیمانه را به هم بشکستیم
مغبچگان می به کف زمزمه گویند
[...]
ما دل خود را به دست شوق شکستیم
هر شکنش را به تار زلف تو بستیم
تا ننشیند به خاطر تو غباری
از سر جان خاستیم و با تو نشستیم
از پی پیوند حلقهٔ سر زلفت
[...]
دی من و محمود در وثاق نشستیم
لب بگشادیم و در به روی ببستیم
گفتم برخاست باید از سر عالم
گفت بلی تا به مهر دوست نشستیم
گفتمش ایثار راه میر چه باید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.