گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

سروشی دوش در مستی ز جانان کرد پیغامم

که گر مشتاق مایی عکسی افتاده است در جامم

ز شب تا صبح بودم بر در میخانه رحمت ‏

سحر پیر مغان جامی ز رأفت کرد انعامم

بزن زآن آتشین‌صهبا تو ساقی آتشم بر جان

که من در بزم میخواران یکی میخوارهٔ خامم

بشو سجاده‌ام در می که من آلوده زرقم

ببر رختم به میخانه که من در زهد بدنامم

حدیثی زآن لب شیرین بگو مطرب در این محفل

که با تلخی می شیر و شکر ریزی تو در کامم

گرم سوزی چو نی اعضا پس از صد سال از رحلت

نوای عشق می‌آید ز هر بندی از اندامم

حدیث از نافه چین بس کن ای عطار در مجلس

که من آشفته آن زلف مشکین سیه‌فامم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم

نگین را در فلاخن می نهد بیتابی نامم

ز بس زهر شکایت خوردم و بر لب نیاوردم

به سبزی می زند تیغ زبان چون پسته در کامم

اگر از شکوه دوران خموشم، نیست خرسندی

[...]

فیاض لاهیجی

هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم

بود پیدا از آغازم که پیدا نیست انجامم

مرا به پاره کردن جامه عرت به بد نامی

که تنگ آمد لباس نیکنامی‌ها به اندامم

ستم باشد به زهر آغشتن لب در عتاب من

[...]

جویای تبریزی

زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم

که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم

چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران

که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم

بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی

[...]

بیدل دهلوی

به این طاقت نمی‌دانم چه خواهد بود انجامم

نگین بی‌نقش می‌گردد اگرکس می‌برد نامم

به رنگ نقش پا دارم بنای عجز تعمیری

به پستی می‌توان زد لاف معراج از لب بامم

هزاران موج ساحل گشت چندین قطره گوهر شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
نشاط اصفهانی

بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم

نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه