گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

در چه نخشب ماهی دیدم

یوسفی در تک چاهی دیدم

بر لب چشمه نوش از خط سبز

اثر مهر گیاهی دیدم

میدویدم پی خونخواره دل

زآن سرانگشت گواهی دیدم

سرو دیدم که قبا پوشیده

بر سر ماه کلاهی دیدم

آخته تیغ بقتل اسلام

کافر چشم سیاهی دیدم

خط و خال و مژه و زلف سیاه

صف بصف خیل و سپاهی دیدم

من گریزان شده آشفته زبیم

تا بمیخانه پناهی دیدم

پیر میخانه مگر حیدر بود

کش گدایان همه شاهی دیدم

بطلب گرد دو گیتی گشتم

کی به جز کی تو راهی دیدم