بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم
نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم
نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در ابیات خود احساس بیقراری و نگرانی را بیان میکند. او از وجود تفکرات و احساسات ناآرامی که در بین زیباییها (گلشن) و خطرات (دام) در حال گردش است، سخن میگوید. نه در زیباییها راحت است و نه در خطرات احساس امنیت میکند.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به نوعی احساس درگیری درونی اشاره میکند. او از فکر و تردیدهایی که دارد، ابراز ناامنی میکند و میگوید که نه در شادیها و لذتهای زندگی (گلشن) آرامش دارد و نه در مشکلات و سختیها (دام) راحتی مییابد. به عبارتی، او از وجود چنین دوگانگی و عدم آرامش در هر دو حالت رنج میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم
نگین را در فلاخن می نهد بیتابی نامم
ز بس زهر شکایت خوردم و بر لب نیاوردم
به سبزی می زند تیغ زبان چون پسته در کامم
اگر از شکوه دوران خموشم، نیست خرسندی
[...]
هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم
بود پیدا از آغازم که پیدا نیست انجامم
مرا به پاره کردن جامه عرت به بد نامی
که تنگ آمد لباس نیکنامیها به اندامم
ستم باشد به زهر آغشتن لب در عتاب من
[...]
زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم
که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم
چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران
که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم
بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی
[...]
به این طاقت نمیدانم چه خواهد بود انجامم
نگین بینقش میگردد اگرکس میبرد نامم
به رنگ نقش پا دارم بنای عجز تعمیری
به پستی میتوان زد لاف معراج از لب بامم
هزاران موج ساحل گشت چندین قطره گوهر شد
[...]
سروشی دوش در مستی ز جانان کرد پیغامم
که گر مشتاق مایی عکسی افتاده است در جامم
ز شب تا صبح بودم بر در میخانه رحمت
سحر پیر مغان جامی ز رأفت کرد انعامم
بزن زآن آتشینصهبا تو ساقی آتشم بر جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.