چون نیست ره که بر سر کوی تو بگذریم
بگذار آینه که به عکس تو بنگریم
گاهی ز زهد خشک به جانم که از خمار
آن به که راه مسجد و میخانه نسپریم
در نزد پاسبان تو او راست عزتی
دیدی که از سگی به در دوست کمتریم
ما از شعاع پیر مغان آفریدهایم
خاکستریم لیک چو بشکافی اخگریم
آیینهایم و زنگ تعلق گرفتهایم
ساقی شراب صاف بده گر مکدریم
تر شد دماغ شیخ ز تأثیر نوبهار
زین پس به بانگ چنگ به گلزار می خوریم
هر موی گر زبان شود اندر بدن مرا
نتوان یک از هزار ز شکر تو بشمریم
ساقی اگر تو دست نگیری به ساغرم
ما داوری ز دست تو بر داور آوریم
آن پیر باده خانهٔ وحدت علی که ما
جویای خاک پاش نه خواهان کوثریم
صورتپرست نیستم ای برهمن برو
معنی چو نیست از بت و بتخانه بگذریم
شاید که یک از این دو قبول وی اوفتد
دستی به دل گرفته دگر دست بر سریم
گر نیست ره به حلقهٔ احباب او مرا
آشفته حلقهوار مجاور بر آن دریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا کجا شدی که ز بهر تو غم خوریم
هر ساعت از غمان تو آشفته دلتریم
لیلی دیگری تو به خوبی و دلبری
ما در غم فراق تو مجنون دیگریم
ما را به عشقت اندر بیکار شد دو دست
[...]
برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
بزم شهنشهست نه ما باده می خریم
بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار
درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم
خورشید جام نور چو برریخت بر زمین
[...]
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
[...]
دیریست تا ز دست غمت جان نمیبریم
وقتست کز وصال تو جانی بپروریم
نهنه، چه جای وصل؟ که ما را ز روزگار
این مایه بس که: یاد تو در خاطر آوریم
آن چتر سلطنت، که تو در سر کشیدهای
[...]
بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم
در باغ وصل از گل روی تو برخوریم
باشد اسیر چشم گدایان پادشاه
بردار پرده تا که رخت سیر بنگریم
کوری دیده گو بشکن حور پای ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.