آخر ای پیر خرابات نه من مخمورم
گر زنم حلقه بدر می طلبم معذورم
از چه در حلقه مستان تو را هم ندهند
من که در سلسله دردکشان مشهورم
میکشانت همه کشتی بشط می راندند
در سراب از چه من مست بگو مخمورم
نه مرا خرقه و سجاده نه سیم و زر و زور
زاری آورده ام و نیست جز این مقدورم
کفر و اسلام زمن هردو گریزند زننگ
چه غم از آن که از این هر دو توئی منظورم
دستی ای دست خدا بهر نجاتم زکرم
زانکه در پنجه شاهین قضا مقهورم
راه در پرده جانان نبرم آشفته
در حجاب تن و جان تا چو تو من مستورم
دهر گر گرد برانگیخته از هستی من
چون تو معمار وجودی بخدا معمورم
غم غربت اگرم سخت سرا پا چون شمع
چون که در بزم رضا سوخته ام مسرورم
شیخ غره زعمل شد زسپاه و زر و ملک
من زخاک در کریاس علی مغرورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبانی نمادین و عاطفی از حال و هوای خود سخن میگوید. او خود را «مخمور» و «مست» معرفی میکند و از بینیازیاش از مادیات و ظواهر مانند خرقه و سجاده حرف میزند. شاعر به دوگانگی کفر و اسلام اشاره میکند و نشان میدهد که از هر دو فاصله گرفته و تنها به عشق خدا و معشوق فکر میکند. همچنین، او به وجود درد و رنج در زندگی خود اشاره کرده و در عین حال، از خوشحالیاش در بزم عشق سخن میگوید. در نهایت، او بر این باور است که هیچگونه فخر و برتری در برابر دیگران ندارد و تنها به صدق و محبت خداوند دل خوش است.
هوش مصنوعی: ای پیر میخانه، بدان که من مست نیستم. اگر به دوش حلقه ی زهد بر افرازم، به خاطر آن است که به دنبال خوشی و شادی هستم و در این کار، بیدلیل نیستم.
هوش مصنوعی: چرا در جمع عاشقان تو را به ما نمیدهند؟ من که به خاطر تحمل درد عشق معروف هستم.
هوش مصنوعی: در سراب، همهی قایقها به طرف آب میروند، اما من که مست و سرمست هستم نمیدانم چرا در این حال میگویید که من به کجا میروم.
هوش مصنوعی: من نه لباس عابدانه و نه مالی و قدرتی را به همراه آوردهام، تنها چیزی که دارم همین است و بیشتر از این برایم ممکن نیست.
هوش مصنوعی: هر دو کفر و اسلام از من فرار میکنند، اما من نگران نیستم، چرا که تو از هر دو مهمتر هستی.
هوش مصنوعی: ای دست خدا، برای نجات من کمک کن؛ چرا که من در دستان قضاوت سخت و بیرحم گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به معشوق و دلمشغولیام نزدیک شوم، زیرا در حال حاضر در حالتی آشفته و پوشیده از دنیای مادی و روحی هستم. تا زمانی که مثل تو از همه چیز پنهان هستم.
هوش مصنوعی: اگر روزگار به خاطر وجود من به هم بریزد، تو به عنوان سازنده این وجود، به خداوند قسم، من مشغول کار هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه غم دوری و تنهایی برایم سخت و فرساينده است، اما مانند شمعی که در فضای خوشایند و شادی میسوزد، من نیز به خاطر رضایت و خوشحالیام، با وجود این غم، شاد و خوشحالم.
هوش مصنوعی: شیخی به خاطر جایگاه و ثروت و قدرتش به خود میبالد، اما من که از خاک علی ریشه دارم، احساس فخر و غرور میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم
یا نمکدان کی دیدهست که من در شورم
هر چه امروز بریزم شکنم تاوان نیست
هر چه امروز بگویم بکنم معذورم
بوی جان هر نفسی از لب من می آید
[...]
نتوان کرد به زندان بدن محصورم
شیشه را می شکند زور می پرزورم
در نمکدان ز نمکزار چه خواهد گنجید؟
چه کند حوصله تنگ فلک با شورم؟
بس که آمیخته نیش بود نوش جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.