دل به بر داشت فغانی و گمان کردم
که به غوغای جرس قطع بیابان کردم
رفت چون برق ز ره محمل لیلی مجنون
از چه خود را به ره بادیه حیران کردم
تا که انسان دو چشمم به تو حور انس گرفت
قطع از انس پریزاده و انسان کردم
ریختم نافه از آن زلف به دامان تو دوش
یاد داری تو صبا با تو چه احسان کردم
از من ایمان مطلب در ره آن در یتیم
شیخ شهرم همه را صرف یتیمان کردم
دوش دیوانه عشق تو شنیدم میگفت
که من این حکمت تعلیم به لقمان کردم
گفتم آشفته حدیثی ز خم زلفش باز
عالمی را من از این گفته پریشان کردم
داد یک جرعه میم از سر رحمت خمار
طوف میخانه چو با دیده گریان کردم
ساقی میکده عشق علی دست خدا
که به مدحش ز ازل طبع نوا خوان کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل کردگی و عشق به محبوب سخن میگوید و احساسات عمیق خود را در قالب تصاویری زیبا بیان کرده است. او از شوق و جنون ناشی از عشق میگوید و به تجربیات خود در این مسیر اشاره میکند. همچنین، شاعر به کارهای نیک و احسانات خود به دیگران اشاره میکند و حالاتی از عشق و خمار را توصیف میکند. در نهایت، او به عشق و مدح علی تأکید میکند و نشان میدهد که این عشق الهی و پاک است. این اشعار ترکیبی از عشق، عرفان و احساساتی است که به جستجوی حقیقت و زیبایی در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: دل را با صدای بلندی پر کردم و فکر کردم که با صدای زنگ، سفرم را به پایان رساندهام و به مقصد رسیدهام.
هوش مصنوعی: مجنون مانند برق از کنار محمل لیلی رفت، ولی من چرا خودم را در راه بیابان سرگردان کردم؟
هوش مصنوعی: وقتی که دو چشمان من به تو وابسته شد و با تو انس پیدا کردم، از ارتباط با پریزادها و موجودات غیرانسانی جدا شدم و فقط به انسانیت خود پرداختم.
هوش مصنوعی: دیشب یادته که موهایم را به دامن تو ریختم و به نسیم گفتم چه لطفت را فراموش نکنم؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از من انتظار نداشته باشید که به شما ایمان بیاورم، چون همه تلاش و ثروت من را در راه کمک به یتیمان شهر، به ویژه یتیمان شیخ، صرف کردهام.
هوش مصنوعی: دیشب شنیدم که یک دیوانه به عشق تو میگفت که من این دانش را به لقمان آموختم.
هوش مصنوعی: گفتم که با موهای به هم ریختهاش داستانی بگویم و با این حرفم، دنیایی را به هم ریختم.
هوش مصنوعی: از سر رحمت یک لیوان شراب به من داد، در حالی که با چشمان گریان به میخانه نگاه میکردم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه عشق علی، دستی از سوی خداوند در کار است که من از زمان های قدیم به ستایش او شعر سرودهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سالها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم
تا به فتویِ خِرَد حرص به زندان کردم
من به سرمنزلِ عَنْقا نه به خود بُردم راه
قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم
سایهای بر دلِ ریشم فِکَن ای گنجِ روان
[...]
اینکه خود را به در میکده عریان کردم
خرقه را رهن شراب از پی رندان کردم
دوش یک جرعه ام احسان ننمودی هر چند
اشک چون شمع فشاندم سپس افغان کردم
عمرها آنچه دل از علم و عمل جمع نمود
[...]
سخن دوست گران بود فراوان کردم
جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم
گرد راه خضری از نظرم می پاشید
سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم
هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد
[...]
مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
تا نظر باز به روی مه کنعان کردم
تا ز یاقوت لب او نظری دادم آب
ریگ این بادیه را لعل بدخشان کردم
تا مرا کعبه مقصود به بالین آید
[...]
دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم
لب زخمی ز دم تیغ تو خندان کردم
سر شوریده دلان در خم چوگان من است
بس که آشفتگی از زلف تو سامان کردم
کام جانی که به زهر ستم انباشته بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.