با تف عشق ما در افتادیم
شمعوَش شعله بر سر افتادیم
بارها داده سر در این سودا
با سر نو به او در افتادیم
هفت دریای عشق را گشتیم
رسته زین یک به دیگر افتادیم
در خرابات عمرها خوش بود
آخر عمر خوشتر افتادیم
چه عجب دامن ار به می آلود
چون به میخانه با سر افتادیم
چون به غربت گرفته جا جانان
ما هم از خانمان در افتادیم
طوس را ما به پارس بگزیدیم
داده دل پیش دلبر افتادیم
چون تجلی طور اینجا بود
ارنیگو بر او در افتادیم
لیل مظلم بُدیم و ماه شدیم
ذره بودیم چون خور افتادیم
رند مست و خراب آشفته
زلف او را به چنبر افتادیم
بی سر و پا رسیده بر در شاه
در خور تاج و افسر افتادیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خراباتئی در افتادیم
در خرابات با سر افتادیم
بارها اوفتاده ایم اینجا
آخر عمر دیگر افتادیم
دل به دریا فتاد و ما در پی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.