گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای ترک پارسی گو ای ماه مجلس آرا

هی هی مکن تو غفلت برخیز و می بده ها

پرده زرخ بیفکن بر گل گلاله بشکن

پائی بکوب و برخیز بزم طرب بیارا

زان بذله های شیرین زان نکته های رنگین

بر روی تلخکامان تنگ شکر تو بگشا

می نوش و گل برافشان برخیز و می بگردان

مرده برقص آور زین راح روح افزا

ما کشته صحاری تو ابر نوبهاری

رحمی روان ببخشا ما مرده تو مسیحا

عیدی بود طرب خیز باده بساغرم ریز

از محتسب میندیش می ریز بی محابا

از دست غاصب حق چون اوفتاد بیرق

خیز و لوای شادی برکش به طاق خضرا

آشفته را تولا بر مرتضی و آل است

وز غاصبین حقش اندر جهان تبرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کسایی

بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل

آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد

[...]

امیر معزی

ای کرده فتح و نصرت در مشرق آشکارا

بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا

با خیل‌خیل لشکر چون سیل‌سیل باران

با فوج‌فوج موکب چون موج‌موج دریا

از توده‌توده آهن چون کوه کرده هامون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مجیرالدین بیلقانی

در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا

کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری

مولانا

اینجا کسی‌ست پنهان خود را مگیر تنها

بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

بر چشمهٔ ضمیر‌ت کرد آن پری وثاقی

هر صورت خیالت از وی شده‌ست پیدا

هر جا که چشمه باشد‌، باشد مقام پریان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

تا جسته برق رویت از عکس روی زیبا

افتاده شعلهٔ او در خرمن دل ما

تاب تجّلیّ حسن، جز عشق ما ندارد

محکمترست با تو، عهدم ز سنگ خارا

در فقر اگر ندارم، جز چهرهٔ تو وجهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه