ای کرده فتح و نصرت در مشرق آشکارا
بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا
با خیلخیل لشکر چون سیلسیل باران
با فوجفوج موکب چون موجموج دریا
از تودهتوده آهن چون کوه کرده هامون
وزگونهگونه رایت چون شهرکرده صحرا
بنهفته هر غلامت دیبا به زیر آهن
پوشیده هر ندیمت آهن به جای دیبا
ماهان بزمگاهت در کف گرفته کیوان
مریخوار بسته هر یک میان به جوزا
شمشیر جنگیانت در خون شده مغرق
چونانکه برگذاری بیجاده را به مینا
از سنگ منجنیقت بشکسته حصن دشمن
چونانکه از تجلی بشکست طور سینا
از جمع پادشاهان کس را نبود هرگز
فتحی بدین بزرگی در وَهم و در تمنا
تو عادلی و دانا وز عدل و دانش تو
هم ملک شد مزین هم فتح شد مهیا
ایگشته همچو مشرق مغرب به تو مزین
وی گشته همچو ایران توران به تو مُهَنّا
فتحی چنین که یابد جز پادشاه عادل
ملکی چنین که گیرد جز شهریار دانا
زین فتح نوکه کردی ملتگرفت قوت
زین ملک نو که بردی دولت گرفت بالا
هست اندرین سعادت تأیید ملک و دولت
هست اندرین بشارت تاریخ دین و دنیا
از نعل بادپایان وز خون خاکساران
گرد و بخار از ایدر رفته است تا بخارا
از روی جنگجویان وز موی شیرگران
بینرخ شد به تورانکافور و مشک سارا
همچون بنات نعشند از هم گسسته اکنون
قومیکه بر خلافت بودند چون ثریا
خشمت نکردکس را الا بهحق عقوبت
عفوت نکرد کس را الا بهحق محابا
از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون
جنگآوران یغما جانشان زدند یغما
از تیغ شیر مردان تنشان شدست عبرت
وزپای ژنده پیلان سرشان شدست رسوا
در قلعه بود خصمت سیمرغوار پنهان
پیش تو آمد آخرگنجشکوار پیدا
نصرت همی طلب کرد از کین تو ولیکن
در آرزوی نصرت مقهور شد مفاجا
بگرفتی و سپردی مُلکَش بهپای لشکر
بگشادی و سپردی گنجش بهدست غوغا
از هیبت تو آخر جون آبگشت آتش
وز دولت تو آخر چون موم گشت خارا
فال موافقانت فرخنده گشت و میمون
لاف مخالفانت بیهوده گشت و سودا
گر باد بود دشمن بیباد گشت خرمن
ور خار بود حاسد بیخارگشت خرما
قحط ستم ز توران امسال برگرفتی
گر پار برگرفتی زانطاکیه چلیپا
اینجا ز فر عدلت ایمن شدست مومن
وانجا ز سَهم تیغت ترسان شدست ترسا
خانان همی به خدمت بوسند سم است
چونانکه بتپرستان سُم خر مسیحا
بیم سرش نباشد هرکس که او به مهرت
از دل کند تَقَرّب وز جان کند تَوَلّا
ای شهریار عادل می خور که خصم بددل
چون مرغ نیمبسمل در دام توست ادرواا
از ملک رفته بیرون بگذشته زاب جیحون
رخ زرد و دیده پرخون بر درد ناشکیبا
ملکی گرفتهای تو چون تازه بوستانی
با دوستان همیکن در بوستان تماشا
منسوخ شد بهگیتی زین داستان و قصه
هم قِصهٔ سکندر هم داستان دارا
فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرّر
مدح تو گویم اکنون هر لحظهای مُثَنّا
من بنده گر ز خدمت یک چند دور بودم
باز آمدم به خدمت با شعرهای زیبا
از ترس راه و گرما وز بیم آب جیحون
بودم قریب یک ماه دلتنگ و ناتوانا
مدح تو حرز کردم تا یافتم سلامت
از بیم آب جیحون وز ترس راه و گرما
چون فتح تو شنیدم بر فتح در رسیدم
پیروزی تو دیدم در مشرق آشکارا
تا عالم است شاها پیروز باش و خرم
با بندگان یکدل با چاکران یکتا
آراسته سپاهت وافروخته مصافت
از دلبران خلخ وز نیکوان یغما
دو دست تو گرفته دو چیز روح پرور
یکدست زلف دلبر، یکدست جام صهبا
بر هر صفتکه باشی رای تو باد عالی
در هر وطن که مانی ملک تو باد والا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف پیروزیها و موفقیتهای بزرگ یک پادشاه عادل میپردازد. شاعر از گسترش قلمرو و فتوحات او در سرزمینهای دور، مانند توران و ایران سخن میگوید و تاکید دارد که این پیروزیها نتیجه عدالت و دانش پادشاه است. او به جنگها، شجاعت لشکریان و غلبه بر دشمنان اشاره میکند و میگوید که خصمان با قدرت پادشاهی او به شکست دچار شدهاند. همچنین شاعر از احساسات خود درباره خدماتش به پادشاه و مدح او سخن میگوید و امیدوار است که پادشاه همچنان پیروز و خرم باشد. این شعر همخوانی با روایات تاریخی و افتخارات ملی دارد و بر اهمیت عدالت در حکومت تاکید میکند.
هوش مصنوعی: تو که در شرق به پیروزی و نصرت دست یافتهای، از کنار رود جیحون عبور کردهای و دشمنان را به آتش کشیدهای.
هوش مصنوعی: لشکر مانند سیلابی از باران در حال حرکت است و کاروان مانند امواج دریا به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از تجمع و انباشت آهن، کوهی بوجود آمده است و از لبههای پرچم، فضایی گسترده و وسیع مانند یک شهر در صحرا به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هر کدام از خادمان تو، پارچه زیبایی را پنهان کردهاند، در حالی که هر ندامت و پشیمانی، به شکلی ناراحتکننده و سخت در زیر این پوشش آهنی محافظت میشود.
هوش مصنوعی: فصل مهمانی تو را ماهها در دست گرفته است و سیاره کیوان و مریخ هر کدام در فصل جوزا در جای خود قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: شمشیرهای جنگی شما در خون غوطهور شدهاند، مانند برگزاری جشنی بدون سطح و زیرساخت مناسب که به زیبایی و جلال نمیافزاید.
هوش مصنوعی: از سنگ منجنیق تو، دژ و قلعه دشمن شکسته شده، مانند اینکه جبریل از نور خود کوه طور سینا را شکسته است.
هوش مصنوعی: هیچ یک از پادشاهان در گذشته هرگز به پیروزیای به این بزرگی در خیال و آرزو نرسیدهاند.
هوش مصنوعی: تو فردی عادل و آگاه هستی و به واسطه انصاف و دانش تو، ملک زینت یافته و آماده برای پیروزی شده است.
هوش مصنوعی: ای که مانند آفتاب درخشان بر سرزمینها تابیده و به زیبایی آنها افزودهای، تو مانند ایران و توران هستی که به زینت تو آراسته شدهاند.
هوش مصنوعی: کسی که به پیروزی واقعی دست مییابد، تنها زیر سایه یک پادشاه عادل میتواند باشد و ملتی که به پیشرفت میرسد، تنها با راهنمایی یک حاکم دانشمند میتواند به این هدف برسد.
هوش مصنوعی: این شعر به پیروزی و موفقیت جدیدی اشاره دارد که ملت به واسطه آن قدرت و ثروت بیشتری به دست آوردهاند. فتحهای تازه باعث شده تا حکومتی نوین شکل بگیرد و این تغییرات موجب بالارفتن جایگاه و وضعیت اجتماعی مردم شده است.
هوش مصنوعی: در این سعادت، تأیید و پشتیبانی از حکومت و سلطنت وجود دارد و همچنین در اینجا نوید خوشی برای تاریخ دین و دنیا مطرح است.
هوش مصنوعی: از گرد و غبار و بخاری که از پاهای بادپایان و خون خاکساران برپا شده، راهی را به سمت بخارا گشوده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی جنگجویان و موهای سنگین مانند شیر، قیمت آن به طرز قابل توجهی در توران کاهش یافته است، مانند داراییهای ارزشمندی چون کافور و مشک.
هوش مصنوعی: شبیه ستارههای متلاشی شدهاند، اکنون آن قومی که در مقام خلافت بودند، مانند ستارههای پرنور در آسمان پراکندهاند.
هوش مصنوعی: عصبانیت تو کسی را در امان نمیگذارد مگر به خاطر حق و عدالت، و عفو تو تنها زمانی است که به دلیل ترس از عواقب کار دیگران باشد.
هوش مصنوعی: گروهی از جنگجویان که از خط و خطوط اصلی خود خارج شدند، جانشان را با این کار به خطر انداختند و مورد تعقیب قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: تن مردان دلیر مانند تیری است که عبرتآموز است و با پای فیلهای کهنه، سر آنها رسوا و آشکار شده است.
هوش مصنوعی: در قلعه، دشمن تو به گونهای پنهان بود که مانند سیمرغ، شگفتانگیز و بزرگ جلوه میکرد، اما در نهایت، به شکلی ساده و عادی مانند یک گنجشک ظاهر شد.
هوش مصنوعی: نصرت به خاطر کینهات درخواست کرد، اما در آرزوی پیروزی، ناگهان مغلوب شد.
هوش مصنوعی: تو مملکت را به دست لشکرت سپردی و گنجها را در میان هیاهو و شور و شوق تقسیم کردی.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو، آتش مانند آب نرم و ملایم شده و سختی و استحکام سنگ نیز با دولت و مقام تو به نرمی موم تبدیل گشته است.
هوش مصنوعی: فال و نشانههای خوب برای دوستانت به بار نشسته و خوشیمن شدهاند، در حالی که ادعاهای بیاساس و ناپسند دشمنانت بیفایده و بیاثر است.
هوش مصنوعی: اگر تهدیدی وجود داشته باشد، دشمن هم از بین میرود؛ اگر حسادت و رقیبی باشد، به دنبال آن نیز عیب و کمبودها از بین میرود.
هوش مصنوعی: امسال به خاطر ظلم و ستمی که از سوی مردم توران وجود دارد، پاسخ سختی خواهی گرفت. اگر از پارس (ایران) نتیجهای میگرفتی، شاید از بلخی که همچون صلیبی به دو نیم شده، امیدی به بهبودی میداشتی.
هوش مصنوعی: در این دنیا، مؤمنان به خاطر انصاف و عدلی که در حاکمیت وجود دارد، احساس آرامش میکنند، در حالی که در آن سوی دیگر، کسانی که از تیغ و قدرت تو میترسند، دچار نگرانی و اضطراب هستند.
هوش مصنوعی: خانها به خدمت یکدیگر احترام میگذارند و مانند بتپرستان که به خر مسیح احترام میگذارند، او را میبوسند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دل خود عشق تو را پاک کند و با جان خود از تو رویگردان شود، نباید نگران آن باشد که زخمهایش هرگز التیام نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: ای پادشاه دادگر، بیا مینوش که دشمن بداندیش تو مانند پرندهای در دام تو گرفتار است و چارهای برایش نیست.
هوش مصنوعی: از سرزمین خود دور شده و از رودخانههای بزرگ گذر کرده، چهرهاش زرد و چشمانش پر از اشک و درد است. او به شدت در حال تحمل رنج و ناراحتی است.
هوش مصنوعی: تو باغی زیبا و تازهای را به دست آوردهای و در کنار دوستانت مشغول تماشای زیباییها و لذتهای آن هستی.
هوش مصنوعی: این داستانها و روایتها در دنیای امروز معنای خود را از دست دادهاند و دیگر از آنها خبری نیست؛ نه حکایت اسکندر و نه داستان دارا.
هوش مصنوعی: اکنون هر ساعتی پیروزیات را میگویم و هر لحظهای ستایشات را تکرار میکنم.
هوش مصنوعی: من اگر مدتی از خدمت دور بودم، حالا دوباره با اشعار زیبا به خدمت برگشتم.
هوش مصنوعی: به دلیل نگرانی از خطرات راه و گرما، و همچنین خوف از آب جیحون، حدود یک ماه به شدت ناراحت و ناتوان بودم.
هوش مصنوعی: من به ستایش تو پرداختم تا از نگرانیهای ناشی از آب جیحون و همچنین از ترس راه و گرما در امان باشم.
هوش مصنوعی: زمانی که خبر پیروزی تو را شنیدم، به پیروزی دیگری رسیدم که درخشش موفقیتت را در شرق مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار است، ای شاه، با شکوه و شاد زندگی کن و با بندگانت یکدل و با هم یکپارچه باش.
هوش مصنوعی: سپاه تو با زیبایی و آمادگی کامل برپا شده است و راهی که در پیش گرفتهای، از دلبران خلخ و نیکان پر شده است.
هوش مصنوعی: دو دست تو دو چیز گرانبها و روحافزا را در خود دارند؛ یکی دسته زلفهای محبوب و دیگری دسته جام می.
هوش مصنوعی: هر ویژگی و صفتی که داشته باشی، ارادهای والا و برتر در هر مکانی که زندگی کنی، آنجا برای تو ارزشمند و باعظمت خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا
آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل
آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا
کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد
[...]
ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای عابده چون مریم ای زاهده چو زهرا
ای قبلهٔ دو دولت هر دو پناه عالم
ای مادر دو خسرو هر دو جمال دنیا
شاه جهان محمد شاه زمانه سنجر
[...]
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری
اینجا کسیست پنهان خود را مگیر تنها
بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را
بر چشمهٔ ضمیرت کرد آن پری وثاقی
هر صورت خیالت از وی شدهست پیدا
هر جا که چشمه باشد، باشد مقام پریان
[...]
تا جسته برق رویت از عکس روی زیبا
افتاده شعلهٔ او در خرمن دل ما
تاب تجّلیّ حسن، جز عشق ما ندارد
محکمترست با تو، عهدم ز سنگ خارا
در فقر اگر ندارم، جز چهرهٔ تو وجهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.