گنجور

 
مولانا

اینجا کسی‌ست پنهان خود را مگیر تنها

بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

بر چشمهٔ ضمیر‌ت کرد آن پری وثاقی

هر صورت خیالت از وی شده‌ست پیدا

هر جا که چشمه باشد‌، باشد مقام پریان

با‌احتیاط باید بودن تو را در آنجا

این پنج چشمهٔ حس تا بر تنت روان است

ز اشراق آن پری دان گه بسته گاه مجری

وان پنج حس باطن چون وهم و چون تصور

هم پنج چشمه می‌دان پویان به سوی مرعی

هر چشمه را دو مشرف پنجاه میرابند

صورت به تو نمایند اندر زمان اجلا

زخمت رسد ز پریان گر باادب نباشی

کاین گونه شهره پریان تندند و بی‌محابا

تقدیر می‌فریبد تدبیر را که برجه

مکر‌ش گلیم بُرده از صد هزار چون ما

مرغان در قفس بین در شست ماهیان بین

دل‌های نوحه‌گر بین زان مکرساز دانا

دزدیده چشم مگشا بر هر بت از خیانت

تا نفکند ز چشمت آن شهریار بینا

مانده‌ست چند بیتی این چشمه گشت غایر

برجوشد آن ز چشمه‌، چون برجهیم فردا

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۸۸ به خوانش هانیه سلیمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کسایی

بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل

آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد

[...]

امیر معزی

ای کرده فتح و نصرت در مشرق آشکارا

بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا

با خیل‌خیل لشکر چون سیل‌سیل باران

با فوج‌فوج موکب چون موج‌موج دریا

از توده‌توده آهن چون کوه کرده هامون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مجیرالدین بیلقانی

در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا

کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری

مولانا

ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا

این زرد چهرگان را حمرا دهید حمرا

ای میر ساقیانم ای دستگیر جانم

هنگام کار آمد مردانه باش مولا

ای عقل و روح مستت آن چیست در دو دستت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

تا جسته برق رویت از عکس روی زیبا

افتاده شعلهٔ او در خرمن دل ما

تاب تجّلیّ حسن، جز عشق ما ندارد

محکمترست با تو، عهدم ز سنگ خارا

در فقر اگر ندارم، جز چهرهٔ تو وجهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه