گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

یافتی از کمند هجر خلاص

حمدی ایدل بخوان تو از اخلاص

زرخالص کند بر آتش صبر

کاب و رنگش فزون شود زخلاص

خون خم را اگر صراحی خورد

ساقیا خون او بخور به قصاص

تو کدامی که آفتاب سپهر

در هوایت چو ذره شد رقاص

جز علی گوهری بدست نکرد

هر که در بحر عشق شد غواص

تو گلی دیگران شها همه خار

تو زری دیگران نحاس و رصاص