حدیثی دیگری کرده مگر گوش
که بلبل عهد گل کرده فراموش
چو بلبل رفت از گلشن به کهسار
توهم ای گل زبلبل رخ فراپوش
مرا تا آتش سوداست بر سر
نخواهد افتاد این دیگ از جوش
کجا منت برد از می فروشان
کسی کامد زساقی مست و مدهوش
مرا غیر از تو در خاطر نگنجد
بیا و گفته اغیار مینوش
ندارم چشم جز بر دست ساقی
نگوئی قول واعظ میکنم گوش
بجز آن جامه رنگین به جامی
توهم این کسوت تلبیس بفروش
اگر تو آفتی این دین و آن دل
اگر تو رهزنی این عقل و آن هوش
منم ذره تو خورشیدی و خاشاک
که گنجد ذره را مهری در آغوش
مرا گویند آشفته که در بزم
چو چنگ از گوشمال عشق مخروش
ولی تا زخمه از مطرب خورد چنگ
نخواهد بودن اندر بزم خاموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معانی عمیق عشق و وابستگی عاطفی اشاره دارد. شاعر از بلبل و گل به عنوان نمادهایی از عشق و زیبایی استفاده میکند و به حسرت و یادآوری عشق پنهان اشاره میکند. او به این نکته میپردازد که هیچ چیز جز معشوق در خاطرش باقی نمانده و از ساقی میخواهد که جام عشق را به او بنوشاند. با زبان استعاره، شاعر به آتش عشق و شور و اشتیاقی که در دلش وجود دارد، اشاره میکند و بیان میدارد که تا زمانی که عشق و موسیقی در زندگیاش حاضر است، هرگز خاموش نخواهد شد. شعر در نهایت به بیان تمایل به عشق و خوشی در زندگی میپردازد، هرچند با نگرانی از عرف و جامعه.
هوش مصنوعی: گویی بلبل داستان جدیدی را برای گوش شنونده روایت کرده است، همانطور که فراموش کرده که بر سر عهد خود با گل بماند.
هوش مصنوعی: وقتی بلبل از باغ دور میشود، تو هم ای گل، چهرهات را از بلبل پنهان کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش شعلهور است و درون دیگ در حال جوشیدن، هیچ گونه خطر یا آسیب به من نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: هیچ کس از میفروشان انتظار ندارد که کسی را به حالت مستی و سرخوشی ببیند.
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو در ذهن من جای ندارد، بیا و به حرفهای دیگران توجه نکن.
هوش مصنوعی: من تنها به دست ساقی نگاه میکنم و نمیخواهم که واعظ چیزی بگوید، چون به او گوش نمیدهم.
هوش مصنوعی: جز آن لباس زیبا، هیچکس نباید در این پوشش تقلبی خود را بفروشد.
هوش مصنوعی: اگر تو بلای این دین هستی، پس آن طرف هم اگر تو عقل را به چالش میکشی، آن هوش چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: من مانند یک ذره هستم و تو همچون خورشیدی میدرخشی؛ حتی یک خاشاک نیز میتواند مهر و محبت خود را در آغوش ذرهای بگنجاند.
هوش مصنوعی: میگویند من آشفتهام چون در مجالس، مانند ساز چنگ، از تأثیر عشق مینالم و سروصدا میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ساز و عُود نواخته نشود، جایی در مهمانی سکوت خواهد بود و صدایی از آن برنمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شبپوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.