هر کرا نقش نبسته بضمیر آیه نور
گو بخوان فاتحه و صورت او بین از دور
با پری آدمئی گر بمثل جمع شود
شاید ار زاید همچون تو بهشتی رو حور
هر کرا شب چو تو غلمان بهشتی بسراست
گر بفردا طلبد حور بود عین قصور
تا بصبح رخ تو شمع صفت سربازم
سوخت سر تا بقدم جان بشبان دیجور
بگذر از حلقه زهاد که عاشق گردند
عیسی آری بقدم زنده کند اهل قبور
نشمارند زاهل نظرش دیده روان
هر کرا نیست نظر وقف جمال منظور
تو که بی پرده چو خورشید بتابی همه جا
چون پری از چه شدستی زخلایق مستور
غلط ار شکوه کس از غیبتت ایدوست کند
غیبتی نیست که گوئیم شکایت بحضور
شکر و قند زموران خطت گشت پدید
گر عسل گشته هویدا زلعاب زنبور
کلک من از لب شیرین تو گر وصف کند
میتواند که بشیرین سخنی شد مشهور
غیرت عشق زآشفته عجب میداری
که هوس پیشه بود عاشق اگر نیست غیور
من به تیغ علی و بازو او مینازم
مدعی گرچه کند فخر به من از زر و زور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تا که چشمه خورشید ضیا باشد و نور
چشم بد باد در ایام ضیاء الدین دور
دل او تا نشود خالی فردوس از هور
بیکی لحظه مبادا شده خالی ز سرور
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد
بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور
حور فردا که چنین روی بهشتی بیند
[...]
آفتابی و ز مهرت همه دلها محرور
چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور
قربتت نیست میسر به نظر خرسندم
همه مردم نگرانند به خورشید از دور
انتظار نظرم پرده صبرم بدرید
[...]
هرگزم عشق نشد از سرِ پُر سودا دور
عشق از مشعلۀ نار برانگیزد نور
من نه بر قاعدۀ عقل و خرد سیر کنم
که منم شیفته و شیفته باشد معذور
طاقتِ نورِ تجلّی و چو من مسکینی
[...]
دوش با خود نفسی مصلحت دنیا را
میزدم هندسه ئی در بدو در نیک امور
گاه میساختمی بر که و حوضی که در او
جز بکشتی نکند خیل خیالات عبور
گه بصحرای هوس از پی نظار گیان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.