گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

دانشوران بفضل و هنر کرده افتخار

بخت آوران بطالع میمون امیدوار

زاهد بزهد غره و صوفی بوجد حال

غازی بتیغ و مطرب از زخمهای تار

خور از شعاع و ماه بنازد بروشنی

گل خود زرنگ و بوی سهی سرو از اعتبار

بلبل بصوت دلکش و گلشن زسرو و گل

دریا و کان زگوهر پاک و زر عیار

طوطی بنطق و باده بنشئه شکر بطعم

عارف بذوق و مست زمی باغ از بهار

ما عاشقان که هیچ کسانیم در جهان

جز عشق بر که فخر کنیم اندر این دیار

ساقی بیا برغم امیر و حکیم و شیخ

آن جام مرد افکن مردانه را بیار

تا مست گردم از می و پرده برافکنم

سوزم همه حجاب و نشانم همه غبار

گیرم دو زلف یار و در آغوشش آورم

بستانم آنچه حاصل عمر است و روزگار

آنگه که مست گشتم و سرخوش شدم زوصل

گویم مدیح مظهر حق دست کردگار

زآشفته دست گیر که از پا فتاده است

ای سایه خدای زمن سایه برمدار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode