گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

زآن صافی صوفی زآن درد صفا پرور

یک جام بصوفی بخش یک نیمه بمن آور

زآن آتش سیاله زآن شعله جواله

بر سرد دل ما زن تا بار دهد آذر

من شاخک خشکیده تو آب بقا داری

همچون شجر طورم شاید که کنی مثمر

من قالب افسرده تو روح روان در کف

عیسی زمان هست بر مرده دلان بگذر

عکس دگران ایدل این نقش مخالف بست

تو آینه صافی در خویش دمی بنگر

تنگست ترا امکان رو عرصه دیگر جوی

شاید که بکام دل خاکی بکنم بر سر

طوف حرمت ایدل حاشا که ثمر بخشد

تا شد بضمیر تو این نقش بتان مضمر

ای طایف بیت الله کعبه نبود بالله

این راه رو دیر است و این بتکده آذر

سودای سر زلفش پیداست زدود طول

ناچار برآرد دود عود است چو بر مجمر

آشفته مس قلبت از حب علی زر شد

لابد اثری دارد کبریت چو شد احمر

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

امیر معزی

بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر

هرگه ‌که ‌کشد چنبر بر طرف مه از عنبر

دارد سمن و نسرین در سنبل مشک‌آگین

دارد گهر و پروین دربُسّد جان‌پرور

چون چهره کند پیدا زیبا نبود دیبا

[...]

اثیر اخسیکتی

ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر

در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر

از ابروی ایوانت برماه زده کله

وز چهره دیوارت در خلد گشاده در

بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار

[...]

عراقی

ای ماه صبا بگذر، پیش در آن دلبر

گو: ای دل غم‌پرور، چون نیستی اندر خور

مولانا

نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر

بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر

هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را

زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور

نوری که نیارم گفت در پای تو می‌افتد

[...]

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
شمس مغربی

ای آخر هر اول و ای اول هر آخر

ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر

انوار جمال توست در دیده هر مومن

آثار جلال تست در سینه هر کافر

فی صورت اعیان و فی کسوت اکوان

[...]