بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر
هرگه که کشد چنبر بر طرف مه از عنبر
دارد سمن و نسرین در سنبل مشکآگین
دارد گهر و پروین دربُسّد جانپرور
چون چهره کند پیدا زیبا نبود دیبا
چون لعل کند گویا شیرین نبود شکر
از شیر و شبه درهم دارد زرهی محکم
گاهی شده خم در خم گاهی زده سردرسر
لغو است بریانی با او صور مانی
مانا ندهد معنی با او صنم آزر
ای آمده از خلّخ شیرینلب و خوش پاسخ
مشکین خط و رنگینرخ سنگین دل و سیمینبر
از بهر ستم جوشن آویختی از سوسن
از بهر بلا سوزن آویختی از عبهر
بر غزو میان بستی دلهای بتان خستی
در بتکده بشکستی بازار بت و بتگر
تا من ز غمت زارم رخساره چو زر دارم
وز جرخ همی بارم یاقوت روان بر زر
ز آن قامت چون تیرت و آن غمزهٔ دلگیرت
وان حلقهٔ زنجیرت چون حلقه شدم بر در
گر گل به تو پیوندد اوصاف تو بپسندد
هرچند رخت خندد بربرگ گل احمر
چون نعره زند بلبل در باغ ز عشق گل
ازدست تو خواهم مل در بلبله و ساغر
یاد تو همی نوشم جور تو همی پوشم
ترسمکه چو بخروشم میل توکند داور
آن را که تواش باید گر جور کشد شاید
جور تو کجا باید با عدل ملک سنجر
آن تاج سر ملت والا عضد دولت
منصوب بدو رایت منصور به او لشکر
آن شاه پیمبر دل از جود توانگر دل
در رزم سکندردل در بزم فریدونفر
گنج خرد و دانش اصل طرب و رامش
با کوشش و با بخشش، با منظر و با مخبر
هست از همه عالم به، هست از همه شاهان مه
او بر همه فرمان ده، او را همه فرمانبر
با جام می روشن بخشندهتر از بهمن
با نیزه و با جوشن، کوشندهتر از حیدر
چون سخت شود جنگش بر بارهٔ شبرنگش
کوپال گران سنگش درهم شکند مغفر
چون گشت به هامون بر قادر به شبیخون بر
مریخ به گردون بر بیرون نکشد خنجر
آنجا که ببخشاید از آذر آب آید
ور خشم بیفزاید از آب جهد آذر
چون صید کند بازش با چرخ بود رازش
سیمرغ ز پروازش از هم نگشاید پر
طبعش به هوا ماند عزمش به قضا ماند
اسبش به صبا ماند هم رهبر و هم رهبر
آن اسب که در پیشی بر ماه زند بیشی
با باد کند خویشی با وهم رود رهبر
بر چرخ غبار او بر فتح مدار او
تابنده سوار او چونانکه ز گردون خور
ای چون پدر و چون جد از تاجوران مفرد
فر تو برون از حد فتح تو فزون از مر
از قدر چو عَیّوقی از عدل چو فاروقی
وز گوهر سلجوقی پاکیزهترین گوهر
نیکی به تو پیدا شد شادی به تو زیبا شد
شاهی به تو والا شد از آدم تا محشر
از افسر و از خاتم افروختهای عالم
مهر است در آن مدغم ماه است در این مضمر
ای کرده تو را خالق بر خلق جهان مشفق
ای جان تو در مشرق جاه تو بهر کشور
بی امر تو در ایران بر ما که دهد فرمان
بی رای تو در توران بر سر که نهد افسر
هر مرد که بیمعنی پیش توکند دعوی
از جهل بود فربی وز عقل بود لاغر
بخت از تو همی نازد کار تو همی سازد
آن کس که بد آغازد فرجام برد کیفر
آنروز شود صحرا جوشندهتر از دریا
کز خون دل اعدا شمشیر تو گردد تر
آبی است که اندر کف چون صاعقه دارد تف
کوس تو میان صف با صاعقه چون تندر
آن آهن چون لولو دارد نسب از هندو
رسته است بدو آهو از پنجهٔ شیر نر
چون کوس تو در میدان خواهد هنر از گردان
گوش فلک گردان از کوس تو گردد کر
ور تو ز هنرمندی با غزو بپیوندی
دربند تو چون بندی بیچاره شود قیصر
روم از تو زبونگردد بتخانه نگون گردد
آبش همه خون گردد خاکش همه خاکستر
ای تازه به تو سنت احسان تو بیمنت
ایوان تو چون جنت جام تو در آن کوثر
در مدح تو چون شاعر بر شعر شود قادر
پر نکته کند خاطر پر بذله کند دفتر
در دهر تویی خسرو بیشک سخنی بشنو
دارد ز تو جانی نو مداح سخنگستر
پیش تو به سر پوید چون جاه و خطر جوید
آراستهتر گوید مدح تو یک از دیگر
چون رست ز مهجوری وز آفت رنجوری
امروز به دستوری جان هدیه کند ایدر
تا هست نشاط می با چنگ و رباب و نی
می خواه پی اندر پی بر نغمهٔ رامشگر
از عیش و دلافروزی وز دولت و پیروزی
وز شادی و بهروزی تا دهر بود بر خور
فرخ همه ایامت حاصل ز قضا کامت
آراسته از نامت هم خطبه و هم منبر
تدبیر تو فرخنده تایید تو پاینده
آفاق تو را بنده افلاک تو را چاکر
با طاعت تو مقرون بر خدمت تو مفتون
صد میر چو افریدون صد شاه چو اسکندر
نصرت سوی تو یازان دولت بر تو تازان
وز طلعت تو نازان میرانِ بلنداختر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق و ویژگیهای اوست، همچنین به قدرت و بزرگی پادشاهی اشاره میکند که به قضا و تقدیر وابسته است. در ابیات، شاعر معشوق را به سیمرغ و شاه دیگری که در میدان جنگ و بزم توانمندیهایش را نشان میدهد، تشبیه کرده است. شعر همچنین به نعمتهای خداوند اشاره دارد و از برکات زندگی و خوشبختی در سایه حکمرانی عادلانه صحبت میکند. شاعر بر این باور است که با اراده و قدرت پادشاه، مردم میتوانند به شکوفایی و رونق دست یابند و هرکس که در برابر او بایستد، به شکست و رسوایی دچار خواهد شد. در نهایت، شاعر دعا میکند که زندگی همچنان پر از شادی و موفقیت باشد و قدرت و عظمت پادشاهی همواره برقرار بماند.
هوش مصنوعی: دلبر هر بار که چنبر را از دور مه برمیدارد، عطر خوشی را پخش میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و طراوت گلها اشاره شده است. به خصوص گلهای خوشبو مانند سمن و نسرین که در کنار سنبل قرمز قرار دارند. همچنین به وجود جواهرات و ستارههایی مانند پروین اشاره شده که به زندگی و جان انسان نشاط و شادابی میبخشند. به طور کلی، این تصویر نشاندهنده زیباییهای طبیعی و ارزشمند در زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهره زیبا و دلربا میشود، همانند دیبای نرم و لطیف به نظر نمیآید و وقتی که گفتار او شبیه لعل زیبا میشود، شیرینیاش به اندازه شکر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف زرهی محکم اشاره دارد که از شیر و شب درهم بافته شده است. زرهی که به خاطر ویژگیهایش، گاهی به شکلهای خمیده و پیچیده درمیآید و بعضی اوقات هم بر روی سر شخص بهدرستی قرار میگیرد. این توصیف به نوعی بیانگر قدرت و استقامت است.
هوش مصنوعی: این شعر بیان میکند که هیچ لذتی در زندگی نیست، اگر همراه معشوق حقیقی نباشیم. حتی زیباییهای ظاهری و لذتهای زودگذر، بدون وجود عشق و معنا، بیارزش و بیپاسخ میمانند. عشق واقعی است که به زندگی معنا میدهد و زیبایی را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: تو که با لبانی شیرین و پاسخهایی زیبا از دیاری دور آمدهای، چهرهات رنگین و دل سنگینی داری، مانند سیمی درخشان.
هوش مصنوعی: تو برای مقابله با ستم، زرهی از گلهای سوسن به تن کردی و برای تحمل بلا، سوزنی از دریا به خود آویختی.
هوش مصنوعی: در این مصرع، شاعر به توصیف فضای بتکده و تأثیر عشق و زیبایی میپردازد. او میگوید که در میان بتها و معشوقان، دلها را میفشارد و در جایی که بتکده وجود دارد، عشق و شور و هیجان بازار را شکسته است. در واقع، این بیان نشاندهنده قدرت و جاذبه عشق و زیبایی است که میتواند تمام دلبستگیها و معاملات را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: من از غم تو به شدت نگران و اندوهگین هستم، اما چهرهام همچون زر (طلا) درخشان است. از این ناراحتی مانند یاقوتی جاری بر روی طلا، باران اشک میبارم.
هوش مصنوعی: به خاطر قامت زیبا و دلربایت، و همچنین به خاطر نگاه غمگینت، من مانند حلقهای به در تو متصل شدهام.
هوش مصنوعی: اگر گل به تو نزدیک شود و زیباییهای تو را بپسندد، حتی اگر ظاهر تو باعث خندهاش شود، این زیبایی و جذابیت توست که اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: وقتی بلبل از عشق در باغ فریاد میکشد، من نیز از تو میخواهم که در شوق گل و در حال سرخوشی و مستی باشم.
هوش مصنوعی: من در حال نوشیدن یاد توام و این یاد توست که مرا میپوشاند. میترسم که اگر از کنترل خارج شوم، قضا و قدر تو را برانگیزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی باید سختیها و مشکلاتی را تحمل کند، شاید تو نیز باید در مسیری عادلانه و منصفانه مانند ملک سنجر پیش بروی.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که کسی که به عنوان رهبری معتبر و مؤثر برای ملت و دولت شناخته میشود، با قدرت و افتخار بر افراشته است و در راستای پیروزی و موفقیتهای نظامی، پرچم پیروزی را در دست دارد.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که مانند پیامبر است، با سخاوت خود دل را از ثروت پر میکند. او در میدان جنگ شجاع و دلیر است و در مجالس خوشی مانند فریدون با محبت و بزرگی رفتار میکند.
هوش مصنوعی: خزانهای از خرد و دانش، پایه و اساس شادی و لذت است که به دست آوردن آن نیاز به تلاش، بخشش و همچنین به کارگیری آگاهی و خبر دارد.
هوش مصنوعی: در میان تمام موجودات و ملل، او یگانه است و از میان همه پادشاهان، بهترین آنهاست. او بر همه مسلط و فرمانروایی است که همه به او اطاعت میکنند.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان این نکته میپردازد که نوشیدن شراب با کیفیتی شفاف و زلال، به اندازهای تأثیرگذار و بخشنده است که میتواند از شمشیر و زرهی که برای نبرد استفاده میشود، مؤثرتر باشد. همچنین، این جمله به قدرت و شجاعت حیدر اشاره میکند و نشان میدهد که آنچه در اینجا مطرح میشود، از قوت و تلاش او نیز بیشتر است. در واقع، تأکید بر این است که زیبایی و لذت یک جام می میتواند از نبرد و مبارزه نیز برجستهتر باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که جنگ برای او سخت و دشوار میشود، کلاهخودی که بسیار سنگین و محکم است، در هم میشکند.
هوش مصنوعی: وقتی که در دشت هامون آماده حمله شد، قدرتمند و نیرومند، مانند ستارهای در آسمان، هیچ شمشیری از نیام بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: در جایی که عاطفه و محبت وجود دارد، آرامش و صفا حاکم میشود، ولی اگر خشم و اضطراب در این مکان باشد، آتش و تنش ایجاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که باز در حین شکار، به ابهتی که دارد، پرواز میکند، راز سیمرغ هم به همان مسأله مربوط است؛ او هرگز پروازش را ترک نمیکند و از ان پروازش جدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: نفسش با آرزوهایش همراه است، ارادهاش در تقدیر قرار دارد، اسبش در دامن نسیم است و هم راهنما دارد و هم رهبر.
هوش مصنوعی: اسب که جلوی بقیه میتازد و میتواند به ماه ضربه بزند، در واقع با باد وارد دوستی میشود و به خیال خود راهی را پیش میگیرد.
هوش مصنوعی: به دور او گرد و غباری بر افراشته است که مانند کامیابی بر ترسیمات او میچرخد. او همچون خورشید در آسمان درخشان و سوار بر گردونهای است.
هوش مصنوعی: ای که اینقدر باکرامت و بلندمرتبه هستی، از سلطنتات فراتر برو و از دستاوردها و پیروزیهایت بیشتر از آنچه تصور میشود، به دست بیاور.
هوش مصنوعی: از ارزش و مقام چو عیوقی و از عدل و انصاف مانند فاروقی و از گوهر سلجوقی، بهترین و باکیفیتترین گوهر.
هوش مصنوعی: نیکی و خوبی به تو نمایان شد، شادی و زیبایی در تو شکل گرفت و مقام و منزلت تو از انسان تا روز رستاخیز exalted شد.
هوش مصنوعی: در وجود تو، نشانههایی از قدرت و عظمت وجود دارد که همچون افسر و نگین، درخشش و زیبایی را به نمایش میگذارد. مهر و محبت در دل تو نهفته است و همچنین صفحهای از نور و زیبایی که شبیه به ماه است، در درونت پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که با عشق و مهربانی خالق جهانی، ای روح تو در آغاز و جایی که ارادت تو در تمام سرزمینها هویداست.
هوش مصنوعی: بدون دستور تو در ایران، چه کسی بر ما فرمان میدهد و بدون نظر تو در توران، چه کسی بر سر ما تاج میگذارد؟
هوش مصنوعی: هر شخصی که بدون دلیل و معنا به تو ادعای چیزی کند، این نشاندهنده نادانی اوست و عقل و خرد او ضعیف و لاغر است.
هوش مصنوعی: بخت از تو راضی است و تو را در کارهایت یاری میکند. اما آن کسی که کارهایش را بد شروع کند، در نهایت عذاب و مجازات را تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در آن روز، بیابان پُر جنب و جوشتر از دریا خواهد شد، زیرا از دل دشمنان خونی که ریخته میشود، تیغ تو به تیزی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: آبی که در دست توست مانند رعد و برق است و قدرتی دارد. نبرد تو در میان صفها، همچون صاعقهای است که با قدرت و شدت به جلو میرود.
هوش مصنوعی: این آهن که به زیبایی مانند مروارید است، از ریشهای هندی به وجود آمده و با وجود آن که ظاهری زیبا دارد، همچنان درونش قدرت و شجاعت مانند شیر نر نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای تو در میدان به گوش برسد، هنر و مهارت تو آنچنان قوی خواهد بود که حتی آسمان نیز تحت تأثیر آن قرار میگیرد و به قدری صدا را میپوشاند که دیگر نمیتواند بشنود.
هوش مصنوعی: اگر تو با هنر و زیورهای خود به غزل بپیوندی، حکایت تو مانند قیصری خواهد بود که در اسارت و دربند قرار دارد و دچار ناکامی است.
هوش مصنوعی: به خاطر تو از دلم میروم و بتخانهها ویران میشود. آبش به خون تبدیل میشود و خاکش به خاکستر.
هوش مصنوعی: ای تازهوارد، احسان تو بدون هیچ میزانی و منت، مانند ایوان بهشتی است و جام تو در آن کوثر، بسیار دلفریب و خوشنواست.
هوش مصنوعی: وقتی شاعر در تحسین و ستایش تو قلم به دست میگیرد، با دقت و ظرافت هر نکتهای را در اشعارش میگنجاند و با تزیینهای زیبا و شوخیهای دلنشین، نوشتههایش را پرمحتوا و جذاب میکند.
هوش مصنوعی: در زمانه تو، تو پادشاهی هستی که بدون شک، سخنی را بشنو که به خاطر تو، زندگی جدیدی پیدا کرده است و مداحی که سخن را بسط میدهد.
هوش مصنوعی: در حضور تو، جان انسان مانند کسی است که به دنبال مقام و مکانی پرخطر است و به همین دلیل، بیش از پیش خود را زیبا و آراسته نشان میدهد تا بتواند تو را ستایش کند.
هوش مصنوعی: زمانی که از دوری و سختیها رها شوم، امروز با دستور دل، جانم را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی و خوشی هست، با سازهایی چون چنگ، رباب و نی، پی در پی به نوشیدن میپرداز و به آهنگ های سازنده گوش فرا ده.
هوش مصنوعی: از لذت و خوشحالی و همچنین از موفقیت و پیروزی و از شادی و خوشبختی تا زمانی که دنیا برقرار است، بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: هر روز خوشحالی و شادی تو نتیجه سرنوشت خوبت است و خواستههای تو با نام نیک و بزرگت به سرانجام رسیده، هم در خطبهها و هم در منبرها.
هوش مصنوعی: تدبیر و اندیشهات موجب خوشبختی است و تأیید تو، موجب پایداری. جهان به تو وابسته است و آسمانها برای تو خدمتگزارند.
هوش مصنوعی: با اطاعت و فرمانبرداری از تو، به خدمتگذارت افتخار میکنم؛ صد پادشاه مثل افریدون و صد فرمانروا مثل اسکندر در برابر تو خاضع هستند.
هوش مصنوعی: کمک و پشتیبانی به سمت تو میآید و سعادت بر تو نازل میشود، و زیبایی چهرهات، فرمانروایان بلندمرتبه را مورد تحسین قرار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر
در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
از ابروی ایوانت برماه زده کله
وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار
[...]
ای ماه صبا بگذر، پیش در آن دلبر
گو: ای دل غمپرور، چون نیستی اندر خور
نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر
بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر
هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را
زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور
نوری که نیارم گفت در پای تو میافتد
[...]
ای آخر هر اول و ای اول هر آخر
ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر
انوار جمال توست در دیده هر مومن
آثار جلال تست در سینه هر کافر
فی صورت اعیان و فی کسوت اکوان
[...]
بود لب شکرین تو شربت کوثر
خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.