شمارهٔ ۶۰ - توصیف جشن و تعریف شهرود و رباب و مدح فخرالدین عربشاه
ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر
در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
از ابروی ایوانت برماه زده کله
وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار
بر زورق زنگاری، کشته شرفت لنگر
از امن حریم تو، بر قد جهان جوشن
و ز جاه رواق تو، بر تارک مه مغفر
هر گرد که از صحنت فراش برون رفته
مشک کله حورا، کحل بصر اختر
شهرود و صدای تو چون ساز دهد پرده
از پرده برون آرد، صد زهره ی با مزمر
می باز چند مهره، از شرفه تو گیتی
تا مهره صفت بسته است بر فتنه ره ششدر
از دست نهاد تو، انگشت کزان جنت
خاصه که شدی اکنون حوراکده دیگر
گردان قدح باده، با ماه چگل زاده
وز روی چو گل داده، تشریف مه انور
نقد طرب آورده، بیرون زنهانخانه
آن پیر خمیده قد، در دست شکنجه گر
وان کودک مستسقی، بر بستر پهلو سیم
از زخمه مهرافزا، در طبع زده آذر
فرزند ربانی را، مالیده پدر کوشی
کزناله در افکنده صبح دف نه چنبر
بر روی کف دستش پیچیده سررک ها
و ادواج کلوخارش لرزان زتف نشتر
و آن زنگی و ده دیده، نالان شده دزدیده
و آن موی میان بسته، در ماتم هجرسر
قوال خوش آوازش، با نغمه عاشق کش
هم زلف و رخی لایق، هم ساق و سمن، درخور
صد ز قه جان پرور، افتاده بیک ساعت
منقار صراحی را، در حوصله ساغر
نوشان قدح باده، دست شه آزاده
در مسند دین داده، داد قلم و خنجر
دارای سپهر ایوان، دریای سحاب احسان
کز تیغ دهد فرمان، بر ملک زمین یکسر
فخرالدین فخرالحق، کاندوخت از او مطلق
بازار ولی رونق، گردار عدو کیفر
چندانکه گل و ماه است، دانند در افواه است
کامروز عربشاه است پشت کمرو افسر
شد پای و سر فتنه، چون دست یکی دارند
آن خنجر ملک آرای و این خامه دین پرور
رنگ جگر خصمش، بر تیغ وی است، آری
از آب کند بالین، دایم سر نیلوفر
بر چار سوی عنصر، خوان سخن مهمان
دستی قلبی دارد، نعمت ده مدحت خر
گر سوی چمن تابد یک روز عنان لطفش
هم خنده زند غنچه هم غمزه کند عبهر
آن هیکل نصرت بین بر، باره کیتی بر
این شیر ممالک گیر و آن دیو ملائک پر
تا نسخه کند عالم تاریخ کمال او
بر ماه کند پرگار، از مهر کشد مسطر
ای کارگه بزمت، زانو زده با جنت
وی بارگه عدلت، پهلو زده با محشر
در رنگ خلاف تو، رخساره بیفروزد
آئینه مشرق را، بی صیقل روشنکر
گردد فلک پنجم با هیبت کلک تو
بنهاده ز کف خنجر، بر کرده بسر چادر
در روم سفر کرده، آوازه ی قهر او
تا قصر بهشت آسا. زندان شده برقیصر
ای خصم ز تیغ تو، دستان زده با بهمن
وی بزم ز لطف تو، بستان شده بر آذر
برد از قدمت تزئین ایوان نصیرالدین
تا بست بدان تمکین زین برفلک محور
مجلس ز تو گلشن شد، مسند بتو روشن شد
صدر، از تو مزین شد، ایشاه جهان داور
چون چرخ بنور مه، چون بخت بروی شه
چون باغ بجودنم چون کان بوجود زر
مجلس چو دلت خرم، عالم ز رخت گلشن
چون دشمن دولت غم، آواره بهر کشور
دانی که جهان خس یکتا نشود با کس
غمخوار حسودت بس، تو عیش کن و می خور
خنجر کش و نام آور، دشمن کش و دین گستر
رادی کن و شادی خور، خرم زی و جا نپرور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک جشن بزرگ و باشکوه میپردازد که در آن زیباییها و نعمتهای الهی به تصویر کشیده شده است. شاعر از الهاماتی چون حورا، عطر مشک و زیباییهای بهشت صحبت میکند و جشن را محلی برای شادی و طرب میداند. او همچنین به قدرت و مقام والای یک پادشاه با صفات عالی اشاره میکند که بر دشمنانش پیروز و دادگر است. در نهایت، شاعر دعوت به شادمانی و لذت از زندگی میکند و تأکید میکند که در این دنیا باید از نعمات بهره برد و دشمنان را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: ای محفل زیبا و دلانگیز، ای جشن و سرور بهشتی، شکوه چهرهات باعث حسادت حوریان بهشتی شده و خود کوثر هم به تو میبالد.
هوش مصنوعی: از ابروی ایوان تو، ماه را میخورد و از چهره دیوارت، بهشت رخشا میتابد.
هوش مصنوعی: در این شعر، بیان میشود که به کائنات و مظاهر طبیعی توجهی خاص داریم. اشاره به دشواریها و موانع در مسیر زندگی است و همچنین به قدرت و تلاشی برای عبور از این مشکلات. تصویرهایی از دریا و کشتی به کار رفته که نشاندهنده تلاش در مقابل چالشهای زندگی است. به طور کلی، این شعر به مبارزه با مشکلات و رسیدن به هدفها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از محل امن و آسایش تو، در برابر دنیا زرهی به تن کردهام و از بزرگی و مقام تو، بر سرم کلاهی چون ماه مینهم.
هوش مصنوعی: هر گردی که از محوطه تو بلند میشود، مانند عطر مشک است که از سر حوریان بهشتی برمیخیزد و زیبایی آن چشمان ستارهگون را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: صدای تو مانند یک ساز است که نغمهای خوش را به گوش میرساند و از دل خود، زیبایی و لطافت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: بازی زندگی را آغاز کن، زیرا در دنیای تو، مشکلات و چالشها به گونهای در هم تنیدهاند که بر روی مسیر حق مانع ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: از نرمی و لطافت دستان تو، انگشتانم به یاد بهشت خاص تو افتاده است، که حالا به زیبایی و سعادت دیگری تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: باده را در گردونه به دست بگیر و به همراه ماهی که زاییده گل است، با ظاهری همچون گل، زیبایی و شکوه را جلوه گر کن.
هوش مصنوعی: شادی و لذت را به نمایش گذاشتهاند، در حالی که آن مجنون کهن سال، با قامت خمیدهاش، در دستان شکنجهگر به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویری از یک کودک بیمار اشاره میشود که بر بستری از نقره خوابیده است. این کودک به خاطر درد و رنجی که از بیماری خود دارد، به شدت ناتوان و بیحال به نظر میرسد. همچنین، نشاندهنده احساساتی است که از وجود این کودک و بیماریاش ناشی میشود.
هوش مصنوعی: پسر بزرگ، با دقت و زحمت پدرش را مورد احترام قرار میدهد، در حالی که صبح در حال نواختن دف است و این صحنه به زیبایی در فضای اطرافش بسط یافته است.
هوش مصنوعی: بر روی کف دستش، سر ریشههای گیاهان پیچیده شده و کلوخهایش به دلیل دما و رطوبت به آرامی تکان میخورند.
هوش مصنوعی: زنگیها و دهانها به حالت ناله درآمدهاند، دزدیده شدهاند و آن موی بافته شده، در غم جدایی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: خوانندهای با صدای دلنوازش، با نغمههایی که دل عاشقان را میبرد، هم زلف و چهرهای زیبا، و هم ساق و بویی معطر دارد که شایسته است.
هوش مصنوعی: یکصد بار عشق جانم را پرورده، اما لحظهای است که منقار ظرف شراب در انتظار حوصلهٔ لیوان افتاده است.
هوش مصنوعی: آنان که باده را مینوشند و آزادیخواه هستند، در مقام دین و رهبری قرار داده شدهاند و در این مقام، قدرت قلم و شمشیر را در دست دارند.
هوش مصنوعی: دارای آسمان و باران، دریای بخشش که از تیغ خود فرمان میدهد و بر تمام زمین حاکم است.
هوش مصنوعی: فخرالدین فخرالحق، توانست با کارهای خود بازار را به رونق بیندازد، ولی دشمنانش به او آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: هر چقدر که گل و ماه در زیبایی مشهورند، امروز عربشاه نیز به همان اندازه در میان مردم معروف است و زیباییاش همه جا زبانز همگان شده است.
هوش مصنوعی: پای و سر فتنه متصل شدهاند، چون هر دو به یک دست مرتبطاند. آن خنجر که متعلق به قدرت است و این قلم که به پرورش دین میانجامد.
هوش مصنوعی: رنگ جگر دشمنش بر روی تیغ او نمایان است. بله، او از آب میسازد تختی برای سر نیلوفر و به طور مداوم در این حالت باقی میماند.
هوش مصنوعی: در چهار طرف مادیات، گفتوگویی برپا است. مهمانی با یک قلب پر محبت در اینجا حضور دارد، که نعمتها و صفات خوب را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر روزی به بوستان نیکویی و محبت نورافشانی کند، گلها هم با لبخند شکفته میشوند و هم با ناز و کرشمه به نمایش در میآیند.
هوش مصنوعی: این شاعر به تمجید از فردی قدرتمند و برجسته اشاره میکند که توانایی فتح و پیروزی بر دیگران را دارد. او از آن شخص میخواهد که با وجود قدرتش، بر کشورها سلطه یابد و دیوانی که نمایانگر موانع و چالشها هستند را شکست دهد. در واقع، این بیت توصیفی از قدرت و عظمت یک شخصیت است که میتواند بر مشکلات غلبه کند و به پیروزی دست یابد.
هوش مصنوعی: عالمی که تاریخ کمال او را ثبت میکند، به مانند ماه عمل میکند و از مهر برای ترسیم خطوط استفاده میکند.
هوش مصنوعی: ای محل جشن و سرور، زانو زدهای کنار بهشت و در کنار بارگاه عدل، با روز قیامت نشستهای.
هوش مصنوعی: اگر چهرهای در رنگ و زیبایی تو نباشد، آینهای که در سرزمین شرق است نمیتواند روشن و درخشان باشد.
هوش مصنوعی: آسمان پنجم به زیبایی مانند قلم توست که با خنجر از چادر بالا رفته است.
هوش مصنوعی: در روم، خبر قدرت و شکست ناپذیری او به قصرهای زیبا و بزرگ میرسد. او به اسارت یک فرمانروای بزرگ درآمده است.
هوش مصنوعی: ای دشمن، دست من از ضربههای تو در ناراحتی است و جشن و شادی به لطف تو مانند باغی سرسبز و زیبا در آتش و گرما قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از زیبایی قدمهای تو ایوان نصیرالدین مزین شده است و تا زمانی که بر فلک استوار بایستی، احترام را بر آن جا بگذار.
هوش مصنوعی: مجلس به خاطر تو مانند گلستانی زیبا شده است، جایگاه تو درخشان و روشن است، و به خاطر تو این محفل مزین و زیبا گردیده است. ای پروردگار جهان، تو داور حقیقی هستی.
هوش مصنوعی: مانند ماه که در آسمان میدرخشد، مانند سرنوشت که بر چهره پادشاه نقش میبندد، مانند باغی که در آن سرسبزی و زیبایی وجود دارد، و مانند معادن طلا که پر از ارزش و ثروت هستند.
هوش مصنوعی: وقتی دل تو شاد و سرحال است، دنیا برایت زیبا و خوشایند میشود. اما اگر دردی در دل داشته باشی، انگار دشمانت در حال آواره کردن تو هستند و هر گوشهای از زندگیات را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: بدان که دنیا یک رفیق واقعی برای تو نخواهد بود و حسودی همیشه در کمین است، پس تو به زندگی خود ادامه بده و لذت ببر.
هوش مصنوعی: با شجاعت و شهامت در برابر دشمنان جهاد کن و به گسترش دین و نام نیک خود بپرداز. همچنین به یاد داشته باش که از زندگی لذت ببری و در خوشیها و شادیها بگذرانی، در عین حال باید از خودت محافظت کنی و به آیندهات اهمیت بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر
هرگه که کشد چنبر بر طرف مه از عنبر
دارد سمن و نسرین در سنبل مشکآگین
دارد گهر و پروین دربُسّد جانپرور
چون چهره کند پیدا زیبا نبود دیبا
[...]
ای ماه صبا بگذر، پیش در آن دلبر
گو: ای دل غمپرور، چون نیستی اندر خور
نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر
بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر
هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را
زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور
نوری که نیارم گفت در پای تو میافتد
[...]
ای آخر هر اول و ای اول هر آخر
ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر
انوار جمال توست در دیده هر مومن
آثار جلال تست در سینه هر کافر
فی صورت اعیان و فی کسوت اکوان
[...]
بود لب شکرین تو شربت کوثر
خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.