سوی صحرای جنون میبرم این سودا را
تا زاندیشه مجنون ببرم لیلا را
تنگ شد سینه در این بادیه فریادکنان
چون جرس عیب مکن گر بکشم غوغا را
کثرتم کشت بده آن می وحدت ساقی
که یکی بیش نه بینم همه تنها را
ملک ویران دلم میل بمعموری کرد
ترک یغمائی من ترک مکن یغما را
حاجی ار بادیه کعبه بسر می پوید
با تو ای خار مغیلان چه محل دیبا را
شکر وصل تو از زهز کند شهد بکام
صبر در هجر تو حنظل کندم حلوا را
فرو شوکت بدو جود در سفر عشق که سوخت
برق او شهپر جبریل فلک فرسا را
نیست اندر حرم عشق بجز عشق کسی
نفس لیلی است که او وصف کند لیلا را
اگر آشفته ند مدحت حیدر چه عجب
منع از پرتو خورشید مکن حربا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات شعری بیانگر احساسات عمیق و شور شوق عاشقانه است. شاعر خود را به سفر به سرزمین جنون میبرد تا عشق را از دنیای تخیلات جدا کند و در عمیقترین نقاط وجودش با عشق لیلا مواجه شود. او از فریاد و درد درونیاش سخن میگوید و به دنبال درک حقیقت عشق و وصال معشوق است. شاعر به تضادها و مشکلات عشق اشاره میکند و نشان میدهد که در عالم عشق، جز عشق واقعی وجود ندارد. همچنین، او به پوچی دنیای مادی اشاره کرده و بر اهمیت عشق حقیقی تأکید میکند. در نهایت، شاعر میگوید که در حرم عشق، فقط عشق باید حاکم باشد و بر نورانیت آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به سوی دامن بیخیالی میروم تا از اندیشهی دیوانهوار مجنون، لیلا را آزاد کنم.
هوش مصنوعی: در این بیابان، سینهام از غم و درد تنگ شده و با صدای بلند فریاد میزنم، مانند زنگی که صدا میدهد. اگر من هم جنجالی به پا کنم، ایرادی ندارد.
هوش مصنوعی: بیا و دیدگان ما را با شراب وحدت پر کن، چون من جز یکی نمیبینم و همه را جدا از هم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: دل ویران من به سمت خوشی و زندگی روزمره گرایش پیدا کرده است، اما تو ای یغما، از من دور نشو و مرا ترک نکن.
هوش مصنوعی: اگر حاجی در مسیر کعبه در صحرا باشد، تو ای خار مغیلان، چه جایی برای دیبا (پارچه گرانقیمت) میمانی؟
هوش مصنوعی: شیرینی پیوند تو مانند عسل است، اما وقتی در دوری تو صبر میکنم، آن شکر تلخ میشود و شیرینی زندگیام را به تلخی میکشاند.
هوش مصنوعی: در سفر عشق، شوکت و بزرگی خود را به او بسپار، زیرا که نور و درخشندگی او حتی پرواز جبریل را نیز میسوزاند و از بین میبرد.
هوش مصنوعی: در خانه عشق، هیچ چیزی جز عشق وجود ندارد. تنها نفس (روح) لیلی است که میتواند زیباییها و ویژگیهای لیلا را توصیف کند.
هوش مصنوعی: اگر در ستایش حیدر (علی) خودت را به هم ریختی و نتوانستی درست سخن بگویی، چه جای تعجبی دارد که جنگ را از تابش خورشید (حیدر) منع کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مبداء عشق ز جاییست که نیز آنجا را
کسی ندیدست و نداند ازل آن مبدا را
سخن عشق بسی گفته شد و می گویند
کس ازین راه ندانست امد اقصا را
راست چون صورت عنقاست که نقاشانش
[...]
طاقت درد تو زین بیش ندارم بارا
چاره ای کن به نظر درد دل شیدا را
هوس روی توأم کرد پریشان احوال
زلفت انداخت مگر در دل من سودا را
هر کسی را ز لبت لذت جان حاصل شد
[...]
شد سحر قاید اقبال من شیدا را
آتش انس من جانب طور نارا
ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح
می برد شعله آن رنگ شب یلدا را
گر نیابم ز سر کوی تو در کعبه نشان
[...]
نیست در دیده ما منزلتی دنیا را
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
مردمی را نشود هیچ حجابی مانع
[...]
مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو
تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون
بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را
کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.