تا سپردی بمن از آن خم مو تاری چند
بر سر ما و دل آورده غمت کاری چند
لعل خندان تو ضحاک و زجادوئی زلف
رخنه ها کرده بمغزم زفسون ماری چند
بوده آن حلقه مو منزل دلهای خراب
که از او میشنوم ناله بیماری چند
لاجرم عقرب جراره نهفتم در جیب
عجبی نیست کز او میکشم آزاری چند
دل با فغان و چه خاموش نشیند مجروح
که بود مرهم او نافه تاتاری چند
بارها بود بر آن مو زدل مشتاقان
وه که سر بار دل غمزده شدی باری چند
دل و دین پیش تو ماند ای بت ار من شیرین
مانده بر گردنم از زلف تو زناری چند
که چه دیوانه زنجیر گسسته در وجد
که اسیرم چو غریبان بشب تاری چند
نه قمر سیر بعقرب کند و ماه تر است
بر قمر سیر کنان عقرب سیاری چند
نه همین شد سر من در خم آنزلف گرو
داده بر باد زهر سو سرو دستاری چند
شبی آهسته بده گوش بآن زلف نژند
بشنو ناله دلهای گرفتاری چند
تا تو غایب شده ای با خم زلفت دارد
هر شب آشفته زسودای تو گفتاری چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای مو و زلف معشوقهاش اشاره میکند و از تاثیر عمیق این زیباییها بر دل و جان خود سخن میگوید. او از احساسی که این ویژگیها بر او میگذارد، از ناله و فغان دل و رنجی که از دوری معشوق میکشد، صحبت میکند. شاعر از حلقه مو به عنوان منزلی برای دلهای خراب یاد میکند و به سحر و جادوئی که این زلفها در دلش ایجاد کردهاند اشاره میکند. همچنین، او به دیوانگی و اسیری خود در این عشق اشاره دارد و از آفتابی بودن دل و فریادهایی میگوید که ناشی از جدایی است. در نهایت، او از دوری معشوق و درد و رنجی که بر دلش میگذرد، مینالد و از غم و غصهاش میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که تو چند تار موی پرپیچ و خم را به من سپردی، غم و اندوهی که بر دل ما نشسته، کارهای زیادی را به همراه داشته است.
هوش مصنوعی: لبخند زیبا و دلربای تو مانند زهر ضحاک به دل من نفوذ کرده و پیچ و خم زلفهایت مرا به حیرت و جادو کشانده است.
هوش مصنوعی: آن حلقهی مو، جایی برای دلهای شکست خورده است، جایی که من از آن نالهی درد و رنج کسانی را میشنوم که بیمارند.
هوش مصنوعی: به ناچار، عقرب باریک و تیزی را در جیب خود پنهان کردهام. این عجیب نیست که از آن آزاری میکشم.
هوش مصنوعی: دل در حالی که به شدت غمگین و نالهکنان است، آرام نمیگیرد؛ زیرا مرهمی برای زخمهایش ندارد و هیچ تسکینی نمیتواند او را آرام کند.
هوش مصنوعی: بسیاری از عاشقان بارها دلباخته این مو شدند و آه که دل غمزده آنان چندین بار به درد آمده است.
هوش مصنوعی: عشق و ایمان من نزد تو باقی مانده است، ای معشوق، مانند نوار زلف تو که بر گردنم آویخته است، چند زلف زیبا و دلربا.
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت تحت تأثیر احساسات خود قرار گرفته، به نوعی شاد و سرخوش به نظر میرسد، با اینکه همانند انسانهای بیخانمان و غریب در تاریکی شب در وضعیت اسیری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: نه ماه در حرکت خود به قصد زهره میرود و نه در عشق زهره به ماه، بلکه این قمر است که در دایرهای به دور خود میچرخد و زهره را نیز به دنبال میکشد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساس دلتنگی و غم از دست دادن اشاره دارد. گویا فرد در حال تماشای زیباییهای یک معشوق است که موهایش در باد میرقصند و او را اسیر زیباییاش کردهاند. در این حالت، فرد احساس ضعف و ناتوانی میکند که این زیبایی او را به سختی تحت تاثیر قرار داده و حتی باعث گریزان شدن دلش از آرامش میشود. در واقع، آن حالت فریبنده باعث میشود که تمام احساسات و افکار او به دام آن چهره خیره کننده گرفتار شود.
هوش مصنوعی: شب را با آرامش در گوش آن زلف زیبای معشوق گوش بسپار و نالههای دلهای دردمند را بشنو.
هوش مصنوعی: از زمانی که تو رفتی، هر شب به خاطر زلف خمیدهات، دل من درگیر فکر توست و دور از تو، خیالات و احساسات زیادی مرا آشفته کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند
تا چو گل در ته پا نشکندش خاری چند
چون گل از پرده برون آی و مبین لاله صفت
خانه آتش زده سوخته زاری چند
ایکه با همنفسان روز و شبی میخواره
[...]
ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند
روزگار خوش ما چیست، شب تاری چند
سینه برهنه بر گلشن از آن میمالم
کز ره مرغ چمن، چیده شود خاری چند
دل چو مویی شد و نگشود کس از وی گرهی
[...]
سوی این زهد فروشان بگذر باری چند
سبحهای بدل ساز به زناری چند
همچو گل سرزده از برگ گلش خاری چند
لیک خاری که بود غیرت گلزاری چند
می کشیدیم یکی ناله ی مستانه اگر
[...]
تا به دل خوردهام از عشق گلی خاری چند
باز گردیده به رویم در گلزاری چند
دست همت به سر زلف بلندی زدهام
که به هر تار وی افتاده گرفتاری چند
تا مرا دیده بر آن نرگس بیمار افتاد
[...]
سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند
روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست
که نکردیم حساب کم و بسیاری چند
زاغکی شامگهی دعوی طاوسی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.