تا به دل خوردهام از عشق گلی خاری چند
باز گردیده به رویم در گلزاری چند
دست همت به سر زلف بلندی زدهام
که به هر تار وی افتاده گرفتاری چند
تا مرا دیده بر آن نرگس بیمار افتاد
هر سر مو شدم آمادهٔ آزاری چند
مست خواب سحر از بهر همین شد چشمش
که به گوشش نرسد نالهٔ بیداری چند
ای که هر گوشه مسیحا نفسی خستهٔ تست
چند غفلت کنی از حالت بیماری چند
بهتر آن است که از درد تو بسپارم جان
که به جان آمدم از رنج پرستاری چند
پس چرا در طلبت کار من از کار گذشت
گر نه هر عضو مرا با تو بود کاری چند
آه اگر بر سر سودای تو سودی نکنم
زان که رسوا شدهام بر سر بازاری چند
مست هشیار ندیدهست کسی جز چشمت
خاصه وقتی که شود رهزن هشیاری چند
کس به سر منزل مقصود فروغی نرسد
تا نیفتد ز پی قافلهساری چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزلی که در اینجا آمده، از احوالات عشق و دلدادگی سخن میگوید. شاعر از عذابها و زیباییهای عشق حرف میزند و به دردهای ناشی از آن اشاره میکند. او به گلزار و خاری که در عشق حس کرده است اشاره میکند و به تلاشش برای رسیدن به محبوب و دلتنگیهایش میپردازد. شاعر از نارساییهای جسمی و روحی خود در پی عشق میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که باید جان خود را فدای عشق کند. به طور کلی، شعر نمادین از حسی عمیق و دردناک در عشق و تمایل به وصال محبوب است.
هوش مصنوعی: از زمانی که به عشق گلی دل باختم، تعدادی خار به دلم آمده و به همین خاطر در میان باغچۀ گلها، غمگین و زخمخورده به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: من به سر زلف بلندی دست زدهام و هر کدام از تارهای آن مرا به گرفتاریهایی کشانده است.
هوش مصنوعی: هر بار که به چشمان آن نرگس بیمار مینگرم، هر تار موی من آمادهٔ تحمل درد و رنجی است که پیش روی من است.
هوش مصنوعی: چشمش به خاطر مستی خواب صبح، دیگر نمیتواند صدای نالهٔ بیداری را بشنود.
هوش مصنوعی: ای کسی که در هر گوشه، روحنفس لمس شدهای وجود دارد، چرا اینقدر از حال و وضعیت بیماریت غافل هستی و بیتوجهی میکنی؟
هوش مصنوعی: بهتر است که جانم را به خاطر درد تو فدای تو کنم، زیرا به خاطر پرستاری و رنجی که تحمل کردهام، دیگر تاب این سختی را ندارم.
هوش مصنوعی: چرا برای رسیدن به تو آنقدر در تلاش بودم که همه چیز از دستم رفت؟ اگر نه، هر یک از اعضای بدنم با تو کارهای زیادی داشتند.
هوش مصنوعی: اوه، اگر نتوانم به خاطر عشق تو کاری انجام دهم، چون در دید دیگران رسوا شدهام و در میان جمعی به چشم میآیم.
هوش مصنوعی: هیچکس جز چشمان تو چنین مست و هشیار را ندیده است، بهویژه زمانی که هشیاری را برای لحظهای از دست میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکس به هدف نهایی خود نمیرسد، مگر این که به دنبال تلاش و کوشش جمعی از دیگران باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند
تا چو گل در ته پا نشکندش خاری چند
چون گل از پرده برون آی و مبین لاله صفت
خانه آتش زده سوخته زاری چند
ایکه با همنفسان روز و شبی میخواره
[...]
ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند
روزگار خوش ما چیست، شب تاری چند
سینه برهنه بر گلشن از آن میمالم
کز ره مرغ چمن، چیده شود خاری چند
دل چو مویی شد و نگشود کس از وی گرهی
[...]
سوی این زهد فروشان بگذر باری چند
سبحهای بدل ساز به زناری چند
همچو گل سرزده از برگ گلش خاری چند
لیک خاری که بود غیرت گلزاری چند
می کشیدیم یکی ناله ی مستانه اگر
[...]
تا سپردی بمن از آن خم مو تاری چند
بر سر ما و دل آورده غمت کاری چند
لعل خندان تو ضحاک و زجادوئی زلف
رخنه ها کرده بمغزم زفسون ماری چند
بوده آن حلقه مو منزل دلهای خراب
[...]
سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند
روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست
که نکردیم حساب کم و بسیاری چند
زاغکی شامگهی دعوی طاوسی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.