تا مهم از خانه سر بر میزند
آفتابش بوسه بر در میزند
شکوه از صیادم این باشد که تیر
تا چرا بر صید دیگر میزند
از کمان ابروی او جستم چو تیر
ترک چشم او به خنجر میزند
من نشاندم نونهالی را به چشم
باغبان گر دم ز عرعر میزند
عاشق آن نخل رطب آور بود
کاو نگارش سنگ بر سر میزند
جان فزاید غمزهات در هر نظر
بر رگ جان گرچه نشتر میزند
عشق چون مستور ماند کآفتاب
هرچه پوشی پرده سر بر میزند
شرح عشق آشفته با خامه مگو
کاین نیم آتش به دفتر میزند
شمع را چون آتش پنهان بود
لاجرم وقتی به سر در میزند
کیست آن شاعر که در اقلیم شعر
همچو سعدی سکه بر زر میزند
اوست حلوایی و هرکس چون مگس
بر دکانش دست بر سر میزند
بر جسارتهای آشفته ببخش
کاو رقم بر نام حیدر میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکرا عشقت به هم برمیزند
عاقبت چون حلقه بر در میزند
طالعی داری که از دست غمت
هرکرا دستیست بر سر میزند
در هوای تو ملک پر بفکند
[...]
مرغ گردون در رهش پر میزند
بر درش چون حلقهای سر میزند
آفتاب از کوه سر بر میزند
ماهروی انگشت بر در میزند
آن کمانابرو که تیر غمزهاش
هر زمانی صید دیگر میزند
دست و ساعد میکُشد درویش را
[...]
دل چو دم از عشق دلبر میزند
پشت پا بر بحر و بر برمیزند
در خرابات فنا جام بقا
شادی ساقی کوثر میزند
عشق میگوید دل و دلبر یکی است
[...]
گریه دارد،دست بر سر می زند
آتش اندر چرخ واختر می زند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.