آتشی میلی به بالا میکند
یا که برقی رو به صحرا میکند
یا نشست آن آتشین چهره بزن
یا بتم عزم تماشا میکند
نه به بستان سر دایم مایل است
سرو تو کی میل با ما میکند
آنکه را با خار عشقت بستر است
تکیه کی بر فرش دیبا میکند
شهر یغما گر به ترکان شد شهیر
ترک تو صد شهر یغما میکند
بایدش در انجمن چون شمع سوخت
هرکه سرّی آشکارا میکند
عشق بر عقلم به چستی چیره شد
هرچه خواهد گو بهل تا میکند
ناتمامی از قبول قابل است
ورنه فاعل نقش زیبا میکند
زر شود مس از قبول کیمیا
تا چه با ما مهر مولا میکند
گرچه آشفته است اهل جنت است
هرکه بر حیدر تولا میکند
شیعیانت را تولا تام نیست
گرنه ز اعدایت تبرا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
[...]
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هست که کوا مثنا میکند
هست که کآواز صدتا میکند
میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.