ماه در زلف سیاهش نگرید
در شب تیره بماهش نگرید
کعبه حاجی بشناسد زحجر
زیر مو خال سیاهش نگرید
زد علم خطت و حسنت بگریخت
عاشقان گرد سپاهش نگرید
زلف چوگان و سر مشتاقان
همچو گو بر سر راهش نگرید
از کمان ابروی او پرسیدی
در دلم تیر نگاهش نگرید
مه و خور سوخت زدرد دل ریش
بر دل خسته و آهش نگرید
گشتی آشفته بپاداش وفا
دوستان جرم و گناهش نگرید
شاهدم پنجه خون آلود است
کرده حاشا بگواهش نگرید
من زمحشر بگریزم به نجف
اهل معنی به پناهش نگرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بیسرمهٔ سیاهش نگرید
بر سر سرو ملایم حرکات
جنبش پر کلاهش نگرید
نگهش با من و رویش با غیر
[...]
بمن از ناز نگاهش نگرید
نگه گاه بگاهش نگرید
رخ او چون گل وخطش چو گیاه
گل این باغ و گیاهش نگرید
لشگر انگیخته عشقم از اشگ
[...]
ماه، بر روی چو ماهش نگرید
فتنه در چشم سیاهش نگرید
گرد عارض، خط شیرین بینید؛
کنج لب، خال سیاهش نگرید
میرود، وز پی او دلشدگان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.