گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ماه در زلف سیاهش نگرید

در شب تیره بماهش نگرید

کعبه حاجی بشناسد زحجر

زیر مو خال سیاهش نگرید

زد علم خطت و حسنت بگریخت

عاشقان گرد سپاهش نگرید

زلف چوگان و سر مشتاقان

همچو گو بر سر راهش نگرید

از کمان ابروی او پرسیدی

در دلم تیر نگاهش نگرید

مه و خور سوخت زدرد دل ریش

بر دل خسته و آهش نگرید

گشتی آشفته بپاداش وفا

دوستان جرم و گناهش نگرید

شاهدم پنجه خون آلود است

کرده حاشا بگواهش نگرید

من زمحشر بگریزم به نجف

اهل معنی به پناهش نگرید