مستان تو از جام ازل باده خورانند
تا صبح ابد از دو جهان بیخبرانند
در راه طلب سر بنهد طالب مقصود
آنان که بنالند زپا نو سفرانند
زهاد پس از زهد بمیخانه گرایند
یک عمر نشاید که بغفلت گذرانند
در باغ بیا تا که ببینی گل و بلبل
از شوق همه نعره زنان جامه درانند
شنعت نپسندند بزنجیری زلفت
آنان که گرفتار باین بند گرانند
چوگان تو را کی سر گوی چو منی هست
کافتاده چو گو در سم اسب تو سرانند
بگذر سوی بتخانه که گردند پشیمان
قومی که بآن لعبت بیجان نگرانند
خفاش ندارد خبر از پرتو خورشید
این قوم ملامتگر ما بی بصرانند
آشفته بجز من که از آن شمع شدم دور
پروانه ندیدیم که از بزم برانند
فرهاد تو شکر لبم ای خسرو خوبان
در شهر اگرچه همه شیرین پسرانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال مستان و عاشقان میپردازد که از دنیای عادی غافلاند و در جستجوی حقیقت و محبتاند. آنها به دنبال مقصود و عشق هستند و حتی زهاد نیز در نهایت به میخانه روی میآورند. شاعر دعوت به باغ میکند تا زیبایی و شگفتی گل و بلبل را ببیند و به عشق و شوق حقیقی بپردازد. او به ملامتگران اشاره میکند که از حقیقت دور هستند و تنها گرفتار ظواهرند. همچنین به تضاد بین عشق واقعی و عشقهای نمایشی پرداخته و به فرهاد و زیباییهای عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که اگرچه دیگران میتوانند شیرینزبان باشند، اما عشق حقیقی چیزی فراتر از آن است.
هوش مصنوعی: مستان تو از شراب جاودانه مینوشند و تا صبح ابد از دو جهان بیخبرند.
هوش مصنوعی: در مسیر رسیدن به هدف، عاشقانی که به دنبال مقصود خود هستند، تسلیم میشوند و به اوج خواستههایشان میرسند، آنانی که ناله میکنند و در جستجوی هدایت هستند، در واقع مسافران تازهکارند.
هوش مصنوعی: زاهدان بعد از آنکه از دنیا دوری گزیدند، به میخانه میروند. یک عمر نباید در بیخبری و غفلت زندگی کنند.
هوش مصنوعی: به باغ برو تا ببینی که گل و بلبل از شادی و خوشحالی چگونه با صدای بلند شادی خود را نشان میدهند و لباسهای خود را به کنار میزنند.
هوش مصنوعی: افرادی که درگیر مشکلات بزرگ هستند، از زیباییهای پیچیده و جذاب تو خوششان نمیآید.
هوش مصنوعی: پیکار تو در میدان چوگان به چه کسی میرسد که من نیز مانند تو در این میدان به زمین افتادهام و سرم در زیر سم اسبهای توست.
هوش مصنوعی: به سوی معبد برو و ببین که چه کسانی که به آن بت بیجان نگاه میکنند، در نهایت پشیمان خواهند شد.
هوش مصنوعی: خفاش از نور خورشید بیخبر است و این دسته از مردم که ما را سرزنش میکنند، مانند کسانی هستند که نمیتوانند ببینند.
هوش مصنوعی: تنها من بودم که از شمع دور شدم و کسی جز من آشفته نیست. پروانهای ندیدم که از مهمانی بیرون برود.
هوش مصنوعی: فرهاد، تو برای من به مانند شیرینی هستی که در لبانم وجود دارد. ای بزرگترین زیبای این شهر، هرچند که در این دیار، همه پسران به نوعی شیرین هستند، اما تو ویژهتری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
[...]
آنها که نظرباز به نو خط پسرانند
بی چشم بداز جمله بالغ نظرانند
این زهدفروشان ز خدا بیخبرانند
این دست و دهن آب کشان پاک برانند
غیر از گهر عشق که پاینده و باقی است
[...]
مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند
از حسرت مرغان قفس بیخبرانند
در حیرتم از دردکشان کز همه عالم
دارند خبر، گرچه ز خود بیخبرانند
جز من، دگران را مکن از جور خود آگاه
[...]
خوبان که در آیینه رخ خود نگرانند
دانند که عشاق چه صاحبنظرانند
در کوی محبّت چه عجب مرحله سنجند
در بحر حقیقت چه گرامی گهرانند
کاش آن مه خورشید نشان چهره نمودی
[...]
شد چار صف آراسته اندر بر جمشید
از مردم این بوم که والا گهرانند
«کاتوز» بدان طایفه گویند که از دین
وز دانش و فرهنگ و هنر با خبرانند
نیسار شد آن قوم سلحشور و سپاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.