تنها نه ترک بچه من تندخو بود
این خوی تند لازم روی نکو بود
بلبل زدرد تست گل آگه فغان مکن
آن به که کار عاشق بی گفتگو بود
با رنج باد بیزن وجور شکرفروش
سازد مگس گرش بشکر آرزو بود
خاک کدام باده کش پاک طینت است
کاندر سرای باده فروشان سبو بود
زین ره گذشت محمل لیلی چو برق دوش
مجنون عبث ببادیه در جستجو بود
گفتم تو سیم تن زچه سنگین دلی بگفت
سنگین دل است هر کس آئینه رو بود
از زلف خویش حالت آشفته بازپرس
کاو باخبر زحال دلم مو بمو بود
گفتم مگر بزخم درون مرهمی نهم
پیکانت آن نکرده جای رفو بود
ای سرو با قدش چه زنی لاف همسری
کاو در خرام و پای تو در گل فرو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ویژگیهای تندخو و خاصی که در شخصیت و رفتار بچهاش وجود دارد، صحبت میکند و این خوی تند را به خوبی توصیف میکند. او به مقایسه عاشقی و رنج میپردازد و به این نکته اشاره میکند که عشق نیاز به گفتوگو ندارد. شعر به بررسی حال دل و احساسات عاشقانه، همچنین به کنایه به شرایط اجتماعی و روابط انسانی میپردازد. در نهایت، شاعر با اشاراتی به زیبایی و لطافت، به ویژگیهای خاص معشوق و تفاوتهای او با دیگران میپردازد.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که فقط فرزند من با خلقوخوی تند و تیز نیست، بلکه این ویژگی تندخویی برای داشتن چهرهای زیبا و نیکو ضروری است.
هوش مصنوعی: بلبل از درد تو شکایت میکند، اما فریاد نزن. بهتر است که کار عاشق بدون گفتگو و پرسش باشد.
هوش مصنوعی: مگس با زحمت خود و دوری از سختیها، شیرینی را به دست میآورد، اما اگر آرزوی شیرینی در دل داشته باشد، این رنج برایش ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: کدام بادهای از خاک پاک و دلنواز سرچشمه میگیرد که در خانهی میفروشان، سبو (پیاله) آن وجود دارد؟
هوش مصنوعی: در این مسیر، کاروان لیلی مانند برقی از پیش گذشت و مجنون بیهدف در بیابان در پی او بود.
هوش مصنوعی: گفتم چرا دل تو اینقدر سنگین است، گفت هرکس که در دلش زیباییها را ببیند، دلش سنگین میشود.
هوش مصنوعی: از موهایش میپرسم که چرا حال دلم اینقدر بهم ریخته است، زیرا او از احوال من کاملاً باخبر است و به خوبی میداند چه احساسی دارم.
هوش مصنوعی: گفتم آیا میتوانم روی زخمهای دلتنگیام درمانی بگذارم؟ عشق تو آنقدر عمیق است که جا برای ترمیم ندارد.
هوش مصنوعی: ای سرو، با قامت زیبایت چه کسی میتواند بگوید که همسر توست، در حالی که او در حال راه رفتن است و پای تو در لجن فرو رفته؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود
نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
[...]
گر جمله شهر صورت و روی نکو بود
کو صورتی که این همه معنی درو بود
خرم دل بهشتی و خوش عالمی بهشت
گر در بهشت حور باین رنگ و بو بود
در سجده گاه بندگی تو چو آسمان
[...]
صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود
کارش نکو بود اگرش جست و جو بود
واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما
در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود
آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم
[...]
آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود
بی چشم زخم آب حیاتش به جو بود
آسودگی به خواب نبیند تمام عمر
آن را که خار پیرهن از آرزو بود
هرکس زجود پیر خرابات آگه است
[...]
دل زخمدار و طره او مشکبو بود
ناسور اگر دلم کند از بوی او بود
تا درکنار من بنشیند سهی قدی
از چشمه های چشم کنارم چو جو بود
شیرین تر است در برم از شکر ار چه یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.