نیمه شب آن مه چو از حجاب برآمد
عقل گمان کرد کآفتاب برآمد
کاوش مژگان چنان به سینه اثر کرد
کز گل قبرم پر عقاب برآمد
تا که گریزند مهر و ماه چو خفاش
پرده بیفکند و از نقاب برآمد
جوشزنان ریخت می ز چشم صراحی
آتش افروخته از آب برآمد
من پی قاتل دوان به شهر که ناگاه
ساعد سیمین به خون خضاب برآمد
باد به یک سو فکند زلف سیاهش
برق جهانسوز از سحاب برآمد
سیخ کبابش به دست بود و بیفکند
دود دل من چو از کباب برآمد
تازه جوانی ز سحر غمزه جهان سوخت
الحذر از جان شیخ و شاب برآمد
گو به فلاطون خمنشین که سحرگاه
صد خمم از جرعهٔ شراب برآمد
خواب حرام است و فتنه آمده بیدار
ترک سیهمست من ز خواب برآمد
نوبت سلطان غیب صاحب عصر است
شحنهٔ عدلش به احتساب برآمد
محتسب از حکم اوست خسرو ایران
زآن که جوانبخت و کامیاب برآمد
خاک شد آشفته لیک طایر روحش
گرد در او بام بوتراب برآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
شاهد سرمست من ز خواب برآمد
نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت
ولوله از جان شیخ و شاب برآمد
پیش جمالش زرشک ماه فروشد
[...]
شب چو به سر رفت و آفتاب برآمد
بخت سرآسیمه ام ز خواب برآمد
مه چو نهان شد درآمد از در من دوست
ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
طرّه عنبرشکن به دست صبا داد
[...]
باز، ز خم باده های ناب بر آمد
ناله زار از دل رباب بر آمد
بست نقابی بر آن جمال دل افروز
نور جمالش از آن نقاب بر آمد
هستی ما بدحجاب راه،چو برخاست
[...]
غنچه مستور از نقاب برآمد
گل ز پریخانه حجاب برآمد
برخوری از عمر کز نظاره رویت
عمرسبکسیراز شتاب برآمد
از غم روی که آه سردسحرگاه
[...]
ترک من از خانه بیحجاب برآمد
ماه صفت از دل سحاب برآمد
عاقبتم شد وصال دوست میسر
دیده بختم دگر ز خواب برآمد
عشق ندانم چه حالت است که از وی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.