وصل میخواست دل و کار به هجر تو کشید
از گلستان وفا جز گل حرمان ندمید
هرکه یوسف به زر ناسره در مصر فروخت
گر بها جان کندش پس نتوان که خرید
گنج بیرنج میسر نشود گل بیخار
گر که با گنج بود مار که باید طلبید
برو ای عقل که بیعشق نشستن نتوان
به برای تیغ که از دوست نخواهیم برید
گر جهان آینه گردند نبیند جز یار
هرکه در آینهٔ دل رخ زیبای تو دید
وصف از شکر و حلوا نتواند گفتن
هرکه از آن لب شیرین سخن تلخ شنید
دوش چون جان به لبم بود لب او همه شب
امشب از حسرت آن لعل به لب جان برسید
غافل از حیله اخوان منشین ای یعقوب
گرگ از دشت برون آمد و یوسف بدرید
نه همین دل شده از ناوک مژگان تو خون
نیست یک مرغ که از تیر تو در خون نتپید
فرق در عاشق و زاهد که گذارد جز عشق
عشق تمییز دهد لاجرم از پاک و پلید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و درد جدایی از معشوق میپردازد. او میگوید که عشق واقعی بدون درد و رنج حاصل نمیشود و عاشق باید بهای عشق را بپردازد. همچنین به نقش عقل در عشق اشاره میکند و اظهار میدارد که بدون عشق نمیتوان زندگی کرد. شاعر به تصویرگرتی از یار در دل عاشق اشاره میکند و میگوید هرکس لذت عشق را بچشد، قادر به توصیف آن نیست. در نهایت، او به تفاوتهای میان عاشق و زاهد میپردازد و عشق را به عنوان تمایزدهنده بین پاکی و پلیدی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دل میخواست به وصال تو برسد، اما کار به جدایی و دوری تو انجامید. از باغ وفا هیچ گلی جز گل حسرت نصیبم نشد.
هوش مصنوعی: هر کس که یوسف را به قیمت پایین در مصر فروخت، اگر جان خود را هم بدهد، نمیتواند او را بازخرید کند.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گنجینهای ارزشمند، باید زحمت کشید. مانند گل که بدون خار به دست نمیآید و اگر گنجی پیدا شود، ممکن است خطراتی در پی داشته باشد. پس باید آنچه را که ارزش دارد، با دقت و تلاش طلب کرد.
هوش مصنوعی: برو ای عقل، زیرا بدون عشق نمیتوان به آرامی زندگی کرد. برای ما, تیغ عشق از دوست نمیتواند آسیب برساند.
هوش مصنوعی: اگر جهان به شکل آینه درآید، کسی جز محبوب خود را نخواهد دید، هر کس که در آینه دلش چهره زیبای تو را ببیند.
هوش مصنوعی: هرکس که سخن تلخی را از کسی که لبان شیرینی دارد بشنود، نمیتواند از شیرینی و حلوا سخن بگوید.
هوش مصنوعی: دیشب زمانی که جانم در آستانهٔ رفتن بود، لبان او در تمام شب، همواره در دل من حسرت آن لعل زیبا را زنده میکردند.
هوش مصنوعی: ای یعقوب، مراقب باش که از حیلههای برادران غافل نشوی، چرا که گرگ از دشت بیرون آمده و یوسف را در خطر میبیند.
هوش مصنوعی: دل من از تیر نگاه تو مجروح نشده است، بلکه مانند پرندهای که از تیر تو آسیب ندیده، به وضوح نشان میدهد که هنوز زنده است و از این درد رنج نمیبرد.
هوش مصنوعی: تفاوت عشق و زهد در این است که عشق حقیقی، تنها عشق را میشناسد و میتواند بین چیزهای پاک و ناپاک تفکیک قائل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید
این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید
من همانم که به من داشتی از گیتی چشم
چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید
من همانم که مرا روی همی اشک شخود
[...]
ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید
در او باز کن و رو به آن خم نبید
از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید
تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید
دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید
تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید
طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت
طرب از من برمایند و خود از من برمید
گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت
[...]
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
[...]
ای امیر امرای سخن و شاه سخا
به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید
توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا
حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید
میر میران توئی و ما همه رسمی توایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.