گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ماه من ماه را نخستین است

وقت تجدید عهد پارین است

ماه ماتم برفت و عیش آمد

ساقیا فال نیکوئی این است

ماه نو جز بجام کی بیند

هر کرا دیده جهان بین است

ماه نو شد شراب کهنه بیار

کز می کهنه بزم رنگین است

تلخ چون صبر عاشق مشتاق

کاخر صبر عیش شیرین است

ارتفاع از قدح بگیرد خور

کافتابی منیر و مشکین است

مطرب از راست کن نوای حجاز

که رحیل مخالف دین است

مه میلاد احمد مرسل

پادشاهی که شرعش آئین است

می کش و بر دعای شه کن جهد

که ملک در فلک بآمین است

دین آشفته چیست مدح علی

سنتش طعن دشمن دین است

 
 
 
سنایی

تا جهان است؛ کار او این است

نوش او نیش و مهر او کین است

مشاهدهٔ بیش از ۲۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

زآنکه در کویت آفتاب این است

نیم شب چون نماز پیشین است

خاقانی

ای عزیزان بر جهان این است

زهرش اندر گیای شیرین است

نظامی

بزم‌های تو گرچه رنگین است

آنچه بزم مخلد است این است

عطار

شیر در کار عشق مسکین است

عشق را بین که با چه تمکین است

نکشد کس کمان عشق به زور

عشق شاه همه سلاطین است

دلم از دلبران بتی بگزید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه