هر که را حرفتی و عشق بود پیشه ما
شیر را خانه به نی برق بود بیشه ما
از پس مرگ زند شاخه ام از میکده سر
کاندرین باغ بجا ماده بسی ریشه ما
غیر عکس تو نیفتاد در آیینه دل
جز خیال تو نگنجد در اندیشه ما
ما بسر تیشه زدیم ای دل و فرهاد بسر
هست خونریزتر از تیشه او تیشه ما
مشکن ساغر آشفته تو زاهد بگذر
عکس ساقیست که رنگین شد ازو شیشه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و هنر است و به زیباییهای عشق و تاثیر آن بر زندگی انسانها اشاره میکند. تصویرهایی از میکده و باغ، به همراه احساساتی چون حیات و مرگ، در این شعر به کار رفته است. شاعر به اهمیت عشق و زیبایی در دل و ذهن اشاره میکند و از تیشه و ساغر به عنوان نمادهایی برای نشان دادن خطر و لذت عشق یاد میکند. در نهایت، او به زیبایی و رنگینی عشق اشاره میکند که زیبایی را در زندگی انسانها به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق و محبت مهارت دارد، در واقع به ما نزدیک است و همچون شیر در دشت و جنگل قدرت و اقتدار دارد.
هوش مصنوعی: پس از مرگ، مانند یک درخت جوانه میزنم و از بادهانگیزی در میکده، بر آن باغ میافتم و بسیاری از ریشههای وجودم باقی میماند.
هوش مصنوعی: در دل ما هیچ چیز جز تصویر تو نیست و در آینه دل فقط تو را میبینیم. هیچ خیال دیگری در اندیشه ما جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: ما به سر خود آسیب زدیم، مانند فرهاد که به سرش تیشه زد، اما در واقع این خونریزی که از تیشه او ناشی میشود، از آسیبهایی که ما به خودمان میزنیم، بیشتر است.
هوش مصنوعی: شراب آشفته را نشکن، ای زاهد! زیرا تنها تصویر ساقی است که باعث شده رنگین شدن جام ما را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما
سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما
اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد
گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما
می منصور که در جوش ز خامی ها بود
[...]
تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟
که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما
کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟
پایکوبان به سردار رود خود حلاج
[...]
پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد
در غم بند زبان نیست نی بیشه ما
پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور
زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما
شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما
بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما
از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم
مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما
گردش چشم تو صیادی دیگر دارد
[...]
نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما
جوی شیر است روان از دهن شیشه ما
خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید
خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما
ما نهالیم که پرورده باغ دگریم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.