گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هر که را حرفتی و عشق بود پیشه ما

شیر را خانه به نی برق بود بیشه ما

از پس مرگ زند شاخه ام از میکده سر

کاندرین باغ بجا ماده بسی ریشه ما

غیر عکس تو نیفتاد در آیینه دل

جز خیال تو نگنجد در اندیشه ما

ما بسر تیشه زدیم ای دل و فرهاد بسر

هست خونریزتر از تیشه او تیشه ما

مشکن ساغر آشفته تو زاهد بگذر

عکس ساقیست که رنگین شد ازو شیشه ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما

سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما

اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد

گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما

می منصور که در جوش ز خامی ها بود

[...]

صائب تبریزی

تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟

که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما

کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا

که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟

پایکوبان به سردار رود خود حلاج

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد

در غم بند زبان نیست نی بیشه ما

پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور

زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما

اسیر شهرستانی

شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما

بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما

از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم

مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما

گردش چشم تو صیادی دیگر دارد

[...]

سیدای نسفی

نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما

جوی شیر است روان از دهن شیشه ما

خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید

خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما

ما نهالیم که پرورده باغ دگریم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه