گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نقش رخ یار سرو قامت

بر دل بنشست تا قیامت

کی سود کند مرا نصیحت

سودا ننشیند از ملامت

گشتیم بپا و سر جهان را

کردیم بکوی تو اقامت

هر کار که کرده ایم جز عشق

حاصل نشدش بجز ندامت

مگریز زعشق عافیت سوز

کو آفت دین شد و سلامت

شاید شوم ار علم برندی

کز عشق تو باشدم علامت

آشفته بکوی میکشان رو

وز پیر مغان بجو کرامت

آن صاحب رتبه سلونی

آن والی کشور امامت

از شیخ طمع ببر که هرگز

ناید زلئیم جز لئامت