این کجکله ترک قزلباش کدامست
آشوب دل و دین بود این فتنه چه نامست
ماهی بسرسر و کله گوشه شکسته
یا ماه بخرگاهست یا سرو ببامست
دزدیده برو دید می از بیم رقیبان
چون نیک بینی تو یکی ماه تمامست
او نیز نظر کرد بتندی بمن از خشم
کاین رند نظرباز چه نامست و کدامست
گفتم بدل از بیم باین عربده جو ترک
نه قدرت گفتارم نه جای سلامست
در مشرب او خون دل خلق حلال است
در مذهب او پرسش عشاق حرامست
در پیرهنش سینه نه یک صفحه زسیم است
دل نیست در آن سینه که در سیم رخامست
چشمش چو یکی ترک معربد بصف جنگ
شمشیر بکف دارد و از اهل نظامست
شیرین لب و شکردهن و عقل فریبست
آهو روش و سرو قد و کبک خرامست
گر حور بهشت است که او را زجواریست
غلمان بخیلش چو یکی طرفه غلامست
کوتاه بود در بر زلفش شب یلدا
باطرف بناگوشش صد صبح چو شامست
آشفته تو را غالیه بو شد نفس از چیست
زان زلف مگر بوئیت امشب بمشامست
از خاک در میکده جو نعمت وصلش
کاز باده فروشست که هر کار بکامست
گر خضر بود زنده بیک جرعه آبست
ور جم بود او بنده بیک گردش جامست
دست ازل آن باده فروش خم معنی
کو پیشرو اهل یقین است و امامست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یک ترک قزلباش است که با ویژگیهای خاص خود توصیف شده است. شاعر در اینجا به زیباییهای او، مثلاً چهره جذاب و آداب و رفتار شیرینش اشاره میکند. همچنین، با تعبیرات مختلف، عشق و شیدایی را به تصویر میکشد و به تضاد بین ظاهر جذاب و باطن سرشار از درد و ناراحتی اشاره میکند. شاعر احساسات عمیق خود را درباره معشوق بیان میکند و به تضاد بین عشق و مشکلاتی که به همراه دارد میپردازد. در نهایت، به زهد و عرفان بادهفروش و نقش او در زندگی عاشقان اشاره میشود.
هوش مصنوعی: این دختر با چهرهی خاص و زیبایش، چه کسی است؟ این هیجان و اضطراب در دل و اعتقاداتم ناشی از چه چیزی است؟
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف موجودی شگفتانگیز پرداخته شده است که میتواند یک ماهی در کرانهای شکسته باشد یا به ماه و سروهایی زیبا در بلندیها اشاره داشته باشد. این تصویر میتواند نمادی از زیبایی و نابودی باشد که در کنار یکدیگر وجود دارند.
هوش مصنوعی: از ترس رقیبان، در پنهانی به تو نگاه میکنم، وقتی به خوبی به تو نگاه میکنم، متوجه میشوم که تو همچون یک ماه کامل و زیبا هستی.
هوش مصنوعی: او هم به شدت و با خشم به من نگاه کرد که این رند چشمچران چه نام دارد و چه کسی است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که به خاطر ترس از این سر و صدا، دیگر نمیتوانم صحبت کنم و جایی برای سلام و احوالپرسی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در نظر او، دلنگرانی و دردهای مردم پذیرفته شده است، اما در عقیدهاش، سوال کردن از عاشقان ممنوع است.
هوش مصنوعی: در پیراهن او سینهای وجود دارد که فقط یک صفحه از سیم نیست. در آن سینه دلی نیست که در سیم راسخ باشد.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند یک ترک است، به طوری که با دقت و تسلط به میدان جنگ میآید و شمشیری در دست دارد و از خانوادهای نظامی و با نظم و انضباط برآمده است.
هوش مصنوعی: او لبهایی شیرین و دندانهایی مانند شکر دارد و عقلش آدم را فریب میدهد. به مانند آهو زیبایی دارد و قدش همچون سرو است و حرکاتش شبیه به کبک است.
هوش مصنوعی: اگر حوریان بهشتی وجود داشته باشند که به خاطر زیبایی و جوانی خود مورد توجه هستند، غلمان (پسران جوان بهشتی) نسبت به آنها حسادت میورزند و مانند بردههایی هستند که فقط یک طرف قضیه را میبینند.
هوش مصنوعی: زلف محبوب به اندازهی شب یلدا طولانی و زیباست و کنار گوشش، صبحها را تداعی میکند که مثل شبها و تاریکیها هستند.
هوش مصنوعی: چرا نفس من به بوی عطر تو آشفته شده است؟ آیا این بوی خوش از زلفت نیست که امشب به مشامم رسیده؟
هوش مصنوعی: از خاک میکده، خوشی و نعمت وصال او به دست میآید، چرا که فروشنده باده هر کارش به دلخواه و خواسته است.
هوش مصنوعی: اگر خضر زنده باشد، تنها با یک جرعه آب میتواند زندگی ببخشد، و اگر جم هم وجود دارد، او تنها با یک بار چرخاندن جام به بنده تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: دست ازل، مانند یک فروشنده باده، معنای خاصی را ارائه میکند که پیشوای اهل یقین و راهنمایی برای آنان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست
دل را لب جان پرور تو غایت کامست
بی نرگس مست تو مرا کار خرابست
بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
تنها نه من خسته به دام تو اسیرم
[...]
تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست
وز باده نوشین تو عالم همه جامست
از جام تو یک جرعه بما ده، که زمین را
گر زانکه نصیبست، هم از کأس کرامست
هرچند که ما عامی عشقیم درین راه
[...]
ای آنکه همه سوختنت از پی کامست
تا در دل گرمم نرسی کار تو خامست
درویش چو در مشرب توحید رسیدی
همصحبتی خلق دگر بر تو حرامست
ای مرد خدا از تو باو راه بسی نیست
[...]
ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست
امروز به ما منزلت عشق تمامست
بر صوفی بی وجد وبالست عبادت
بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست
دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را
[...]
در کوره غم سوختنم مایه کامست
آتش به از آبست در آن کوزه که خامست
بیمصلحت ساقی این دور نباشد
گر گریه میناست و گر خنده جامست
آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.