گنجور

 
بابافغانی

ای آنکه همه سوختنت از پی کامست

تا در دل گرمم نرسی کار تو خامست

درویش چو در مشرب توحید رسیدی

همصحبتی خلق دگر بر تو حرامست

ای مرد خدا از تو باو راه بسی نیست

گر پای طلب پیش نهی یکدوسه گامست

در وادی عشقست اگر هست شکاری

باقی همه چون مینگرم دانه و دامست

عاشق به ازین دیده نگهدار و مرو دور

کان مه که ز کویش طلبی بر لب بامست

عاشق نکند فرق سیاهی و سفیدی

این نکته که گفتم سخن شاه غلامست

مجنون ز در خانه ی لیلی نرود پیش

دیوانه چه داند که ره کعبه کدامست

ساقی می اگر درد بود عذر میاور

پیش آر که کیفیت می در ته جامست

از جای بلند آمده است این سخن دور

خوش باد فغانی نفست این چه کلامست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جهان ملک خاتون

در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست

دل را لب جان پرور تو غایت کامست

بی نرگس مست تو مرا کار خرابست

بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست

تنها نه من خسته به دام تو اسیرم

[...]

قاسم انوار

تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست

وز باده نوشین تو عالم همه جامست

از جام تو یک جرعه بما ده، که زمین را

گر زانکه نصیبست، هم از کأس کرامست

هرچند که ما عامی عشقیم درین راه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
نظیری نیشابوری

ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست

امروز به ما منزلت عشق تمامست

بر صوفی بی وجد وبالست عبادت

بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست

دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را

[...]

کلیم

در کوره غم سوختنم مایه کامست

آتش به از آبست در آن کوزه که خامست

بیمصلحت ساقی این دور نباشد

گر گریه میناست و گر خنده جامست

آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را

[...]

آشفتهٔ شیرازی

این کجکله ترک قزلباش کدامست

آشوب دل و دین بود این فتنه چه نامست

ماهی بسرسر و کله گوشه شکسته

یا ماه بخرگاهست یا سرو ببامست

دزدیده برو دید می از بیم رقیبان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه