گلم میار خدا را تو باغبان عنایت
خزان ما زبهار تو کی رسد بنهایت
بهل که به نشود داغ دل زمرهم اعیار
عتاب دوست بسی به که از رقیب عنایت
مگر بروز فراقت حدیث هجر بگویم
که شام هجر ندارد باین حدیث کفایت
هزار دوست گرفتم ولی بشام فراقت
بغیر مردم چشم کسی نکرد حمایت
بکشت غیرت عشقم اگر چه پا بدرستی
ببین که رشک محبت رسیده تا به چه غایت
نه زهر عشق چشیدی نه بار هجر کشیدی
بدان که فرق بسی از روایتست و درایت
زبیم برنکشم آه در قفای رکیبش
مباد شعله آهم کند بدوست سرایت
چنان که یوسف و یعقوب را رساند بکنعان
مگر خدا برساند تو را بمن زعنایت
بآتش دل درویش هیچکس چو نبخشد
مگر که ساقی کوثر کند زلطف شفایت
گلوی تشنه نخورد آب خوش زجدول تیغت
اگر چه غیر بقتلم بسی نمود سعایت
ززلف تو کند آشفته جلوه ی بتو حاشا
کسی زمنزل مألوف خود نکرده شکایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از باغبان خدای عزیز درخواست میکند که با عنایت خود به او لطف کند و بهار زندگیاش را برگرداند. او به حسرتها و دردهای عشق و هجر اشاره میکند و بیان میکند که چه بسا محبت یار به او همچون داغی است که بسیار عمیق و دردناک است. شاعر به تفاوت روایت و درک عشق اشاره دارد و میگوید اگرچه عشق در او غیرت و غیرت در او عشق را به کشتن میدهد، اما تنها امید به رسیدن به معشوقش دارد. در نهایت، شاعر به آتش دل و تشنگیش اشاره میکند و تأکید دارد که تنها لطف و عنایت خداوند میتواند او را به محبوبش برساند. شاعر از دردی که در دل دارد در برابر دوری معشوقش رنج میبرد و به زیبایی وصف حال خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای باغبان مهربان، خواهش میکنم گلهای مرا از دست خدا نجات بده. زمستان و سرمایش هر روز بیشتر به ما آسیب میزند و ما دیگر از بهار تو بهرهبر نخواهیم شد.
هوش مصنوعی: نگران نباش که دلتنگی و غم دل انسان به خاطر محبت دوستان و عتاب آنها، بهتر از این است که دلگیر از محبت رقیب باشی.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم از جداییات بگویم که شب جدایی هیچگاه به این حرفها ختم نمیشود؟
هوش مصنوعی: من هزاران دوست پیدا کردم، اما در شب فراق تو هیچکس جز مردم عادی برایم حمایتی نکرد.
هوش مصنوعی: عشق و غیرت من به اندازهای قوی است که اگرچه راهی به جز عشق را نروم، ولی ببین چگونه حسادت و محبت به اوج خود رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر طعم زهر عشق را نچشیدهای و بار تنهایی را به دوش نکشیدهای، بدان که تفاوتهای زیادی میان شنیدن و دانستن وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگز غم و آه خود را از دل برنمیکشم، زیرا نمیخواهم که شعله احساساتم به او آسیب برساند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند یوسف که با یاری خدا به پدرش یعقوب در کنعان رسید، من نیز امیدوارم که خداوند به خاطر لطف و محبتش، تو را به من برساند.
هوش مصنوعی: در دل درویش آتش عشق وجود دارد و هیچکس نمیتواند به او یاری نرساند، مگر اینکه ساقی کوثر، یعنی شخصی با لطف و مهربانی، به او کمک کند و شفای دلش را فراهم آورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر قدرت و نفوذ تو نتواند به آب خوشی دست یابد، حتی اگر من به تو آسیبی نرسانده باشم، باز هم ممکن است خیلیها در مورد من بدگویی کنند.
هوش مصنوعی: از زلف تو، آشفته و پریشان شدهام؛ اما در برابر زیباییات، هرگز کسی از من شکایت نکرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامت من مسکین کسی کند که نداند
[...]
هر آن حدیث که از عشق میکند، روایت
خلاصه سخن است آن و مابقی است، حکایت
جهان عشق ندانم چه عالمی است، کانجا
نه مهر راست زوال و نه شوق راست، نهایت
بیا بیا که همه چیز راست، حدی و ما را
[...]
گذشت عهد نبوت و رسید دور ولایت
نماند حاجت امت بمعجزات و بآیت
ز شرک روی به توحید کرده اند خلایق
نهاده اند بتحقیق رخ براه هدایت
نهایت همه انبیا و رسل گذشته
[...]
جفا و جور توام بر دل است و لطف عنایت
به شکر آن نتوانم ادا چه جای شکایت
پی صبوح شب تیره ره به میکده بردم
مگر که همت پیر مغان نمود هدایت
ربود هوش دلم را به عشوه مستی ساقی
[...]
کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل
ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.