بیدردی ای دل من و گوئی طبیب نیست
گر دردمند شکوه کند بس غریب نیست
پندم مگو حکیم و نصیحت که نشنوم
جز عشق در دیار محبت ادیب نیست
صاف از خم طبیعت چون می درآ دلا
ورنه تو را زدرد حقیقت نصیب نیست
عنبر ززلف و گل زرخ و از عرق گلاب
در مجلس حبیب تمنای طبیب نیست
دارم عجب زخضر که جاوید مانده است
عشاق را حیات ابد بس عجیب نیست
ما را که جوشنی است از آن زلف چون زره
پروا زتیر دشمن و طعن رقیب نیست
خالش ببین بچهره غریب و ثنا بگو
رومی اگر که زنگی زاید غریب نیست
گل گوش پهن کرده بافغان بلبلان
او را گمان مکن که غم عندلیب نیست
آشفته هر کس به حبیبی غزل سراست
ما را بجز علی ولی کس حبیب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان درد و عشق میپردازد و شاعر از بیدرمان بودن خود شکایت دارد. او اعتقاد دارد که در دنیای عشق، هیچ طبیبی نمیتواند به او کمک کند. وی عشق را بالاترین معرفت میداند و میگوید که زیباییهای طبیعت و محبت هیچ کس را شفا نمیدهد. شاعر همچنین اشاره میکند که عشق، به رغم درد و رنجهایش، برای عاشق واقعی، ابدی و شگفتانگیز است. او از زیباییهای معشوق و عواطف شدیدش میگوید و به نوعی به بیپناهی عاشقان در برابر دنیا و حسادتها اشاره دارد. در نهایت، او تأکید دارد که جز علی ولی، هیچ کس را حبیب خود نمیداند.
هوش مصنوعی: ای دل بیدرد، انگار که طبیب وجود ندارد. اگر درد من بشکاید، چه عیبی دارد که غریب باشد؟
هوش مصنوعی: من را نصیحت و پند نده، زیرا در سرزمین عشق، جز عشق و محبت، سخنی از ادب و حکمت نمیشنوم.
هوش مصنوعی: اگر همچون می از طبیعت صاف و زلال بیرون بیایی، ای دل، در غیر این صورت درک حقیقت برای تو ممکن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عطر عنبر از مو، گل از چهره و بوی خوش گلاب در جمع دوستان وجود دارد، اما نیاز به پزشک و درمان در این شادی حس نمیشود.
هوش مصنوعی: من به شدتش تعجب میکنم که چطور «خضر» که نماد جاودانگی و زندگی ابدی است، هنوز عاشقان را زنده نگهداشته است. این موضوع عجیب نیست؟
هوش مصنوعی: ما که زلفی مانند زره داریم، از تیرهای دشمن یا سخنان طعنهآمیز رقیب هیچ ترسی نداریم.
هوش مصنوعی: به چهره او نگاه کن، چهرهای عجیب و زیبا دارید، و این زیبایی را ستایش کن. اگر کسی از رومیها به دنیا بیاید، آنچه که او دارد غیرعادی نیست.
هوش مصنوعی: گل با گوشهایش به صدای بلبلان گوش فرا داده است، اما نباید فکر کنی که غم و اندوهی بر دل بلبل نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی به خاطر کسی که دوستش دارد، شعر و غزل میسراید. اما برای ما، جز علی ولی، هیچ محبوبی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردهست و دُردِ دَرد
[...]
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
[...]
در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست
درمان درد عشق بدست طبیب نیست
ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب
دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد
[...]
بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
بستان و گلستان و گل اندر جهان بسیست
بر روی چون گل تو چو من عندلیب نیست
لیکن ز گلستان گل وصلت ای صنم
[...]
در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست
گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست
دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.