بیدردی ای دل من و گوئی طبیب نیست
گر دردمند شکوه کند بس غریب نیست
پندم مگو حکیم و نصیحت که نشنوم
جز عشق در دیار محبت ادیب نیست
صاف از خم طبیعت چون می درآ دلا
ورنه تو را زدرد حقیقت نصیب نیست
عنبر ززلف و گل زرخ و از عرق گلاب
در مجلس حبیب تمنای طبیب نیست
دارم عجب زخضر که جاوید مانده است
عشاق را حیات ابد بس عجیب نیست
ما را که جوشنی است از آن زلف چون زره
پروا زتیر دشمن و طعن رقیب نیست
خالش ببین بچهره غریب و ثنا بگو
رومی اگر که زنگی زاید غریب نیست
گل گوش پهن کرده بافغان بلبلان
او را گمان مکن که غم عندلیب نیست
آشفته هر کس به حبیبی غزل سراست
ما را بجز علی ولی کس حبیب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردهست و دُردِ دَرد
[...]
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
[...]
در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست
درمان درد عشق بدست طبیب نیست
ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب
دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد
[...]
بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
بستان و گلستان و گل اندر جهان بسیست
بر روی چون گل تو چو من عندلیب نیست
لیکن ز گلستان گل وصلت ای صنم
[...]
در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست
گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست
دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.