دل همی خواست که ریزد سر و جان در پایت
اینک اندر پی خون تیغ به کف اعدایت
رخصت حرب گر از آن لب جان بخشایت
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
جان سپردن به تولای تو در سر داریم
سر نهادن به کف پای تو در سر داریم
نه کنون شوق تماشای تو در سر داریم
روزگاری است که سودای تو در سر داریم
مگر این سر برود تا برود سودایت
چشم خاصان به تو مشغول ز هر چهر و قدی
جان پاکان به تو مشعوف ز هر نیک و بدی
تو به هردل که گذشتی و درو جای شدی
تو به هرجا که فرود آمدی و خیمه زدی
کس دگر می نتواند که بگیرد جایت
عمر بردن همه بی روی تو رنج است و ملال
زار مردن همه در کوی تو عیش است و وصال
محو نقش بر و بالات سراپای خیال
همچو مستسقی و سرچشمه ی نوشین زلال
سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت
جان سپاری رهت خواست دل از عهد الست
حاصل از عمر نداریم جز این مایه به دست
کیست آن کس که از او دل نتوانیم گسست
دیگری نیست که مهر تو بدو شاید بست
هم در آیینه توان دید مگر همتایت
وقت آن شد که رفیقان سر هیجا گیرند
بگذرند از سر جان راه براعدا گیرند
دم دیگر به صف خلد برین جا گیرند
روز آن است که یاران ره صحرا گیرند
خیز تا سرو بماند خجل از بالایت
سر و تن چیست که در پای تو گردد ایثار
دل و جان نیز درین راه سزاوار نثار
مردمان طعن زنندم که نگشتی بیدار
دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار
تا فرو رفت به گل پای جهان پیمایت
غافل از آن که درین خاک به خون باید خفت
جز به خون ریزی دل غنچه شادی نشکفت
سخن از هرکه صفایی نه سزاوار شنفت
دوش در واقعه دیدم که نگاری می گفت
سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر expresses longing و عشق عمیق به معشوق است. او از عشق خود به معشوق سخن میگوید و اعلام میکند که حاضراست جان و سر خود را در پای او نهد. این عشق و شوق به دیدار معشوق در دل او تبدیل به یک آرزو شده و تمام عمر بدون حضور محبوب برایش رنجآور است. شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر او بر دلها اشاره میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند جای او را پر کند. در پایان، او به دوستانش هشدار میدهد که نباید به جهل و غفلت دچار شوند و باید از عشق و ایثار در برابر محبوب غافل نشوند.
هوش مصنوعی: دل بسیار میخواست که سر و جانم را در پای تو نثار کند، اما اکنون در پی خون تو با شمشیر اعدا هستم.
هوش مصنوعی: اجازه جنگ به خاطر لب جانبخش توست که ما سر تسلیم را به حکم و فرمان تو فرود آوردهایم.
هوش مصنوعی: هر چه فکر کند، اراده تو را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: ما تصمیم داریم که به خاطر عشق و محبت تو جان خود را فدای تو کنیم و در نهایت، سر خود را به پای تو بگذاریم.
هوش مصنوعی: نه اکنون آرزو و شوق دیدن تو را داریم، بلکه سالهاست که این آرزو در دل ما میباشد.
هوش مصنوعی: آیا باید جانم را فدای عشق تو کنم تا عشق تو از دل برود؟
هوش مصنوعی: چشمهای خاصان به تو دوخته شده و از هر چهره و قدی، جان پاکان به خاطر خوب یا بدیهای تو شاد و خوشحال است.
هوش مصنوعی: هر قلبی که با حضور تو آکنده شد و به تو تعلق پیدا کرد، هر جا که توقف کردی و ساکن شدی، نشان از تأثیر عمیق و ماندگاری دارد که بر جا میگذاری.
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگر نمیتواند جای تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: زندگی کردن بدون تو تنها درد و رنج است، اما مرگ در کنار تو باعث شادی و وصال است.
هوش مصنوعی: به تصویر زیبای چهره و اندام تو غرق شدم، به طوری که مانند کسی که به آب زلال و دلنشین دسترسی دارد، احساس سرمستی و شادابی میکنم.
هوش مصنوعی: دیدن تو باعث نمیشود که دل از عشقات بگردانم.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را فدای عشق تو کنم، دل من خواستهاش را از زمان عهد الست گرفته است و در طول عمر ما جز این سرمایه چیزی نداریم.
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که از او نتوانیم دل بکنیم؟ هیچ کس دیگری نیست که مهر تو را به دل او بتوانیم ببندیم.
هوش مصنوعی: در آینه تنها کسی را میتوان دید که هم مرتبه و هم سطح خودت باشد.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که دوستان با شجاعت و همت به جلو حرکت کنند و از همه مشکلات و سختیها عبور کنند و برای پیروزی آماده شوند.
هوش مصنوعی: در آینده، روزی خواهد آمد که دوستان به سوی بیابانها و سفرها بروند و در آن زمان، بهشتی که در آن هستند را ترک خواهند کرد.
هوش مصنوعی: بیا بلند شو تا درخت سرو به خاطر قامت زیبا و بلند تو شرمنده شود.
هوش مصنوعی: سر و تن چه ارزشی دارند که در مقابل تو فدای شوند، دل و جان نیز در این مسیر شایسته فدایند.
هوش مصنوعی: مردم به من میگویند که چرا بیدار نشدهای، و دوستانم عیبم را میگیرند که چرا هشیار نبودی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیا زندگی میکنی و در حال گام برداشتن هستی، همواره با چالشها و مشکلات مواجه خواهی شد.
هوش مصنوعی: غفلت از این که در این زمین برای خوابیدن به خون نیاز است، چرا که جز با ریختن خون، دل گل خوشحالی نمیتواند شکوفه بزند.
هوش مصنوعی: اگر کلامی از کسی دلنشین نباشد، ارزش شنیدن ندارد. دیشب در یک واقعه دیدم که یک دختر جوان این را میگفت.
هوش مصنوعی: ای سعدی، به سخن دشمنان گوش نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.