خرابم کردی ای ساقی که دیوانه خراب اولی
نهادی چشم را بر هم که این فتنه به خواب اولی
مرا صندل به سر سودن طبیبا سودکی بخشد
به دفع درد مخموران بود ساقی شراب اولی
به خاک و خون تپم تا کی بکش تیغ و بکش زارم
به قتل صید بسمل لاجرم باشد شتاب اولی
خطا کردم به جز عشقت اگر کار دگر کردم
خطایی رفته از دستم ولی دانم صواب اولی
چه میپوشی به رخ پرده نه آخر آفتابستی
جهان را نور باید دادن خور بیحجاب اولی
بگفتم غمزهات بیحد بریزد خون اهل دل
بگفتا کار تُرک است این و باشد بیحساب اولی
طبیبا بر لب جانانهام بوسی حوالت کن
علاج درد مستسقی اگر شاید شراب اولی
بیا و چهرهکاهی کن ز درد عشق آشفته
برای سکه و اسم سلاطین زر ناب اولی
به درد عشق جَهْدی کن کتاب صامتت چی بود
ترا ذکر علی آن معنی امالکتاب اولی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که او را از حال خراب و دیوانگی نجات دهد. او به زیبایی و جذابیت ساقی اشاره میکند و میگوید که نگاه کردن به او مانند خوابیدن در توفان عشق است. شاعر احساس میکند که در عشق دچار درد و رنج شده و به ساقی نیاز دارد تا با شراب وی را آرام کند. او همچنین از سرنوشت خود نگران است و میگوید که اگر کار دیگری غیر از عشق انجام داده، فقط به خاطر عشق او بوده است. در پایان، شاعر به اهمیت نور و حقیقت اشاره میکند و به امید یافتن درمانی برای درد عشق خود، از ساقی کمک میطلبد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو مرا خراب کردی و به حالت دیوانگی انداختی، که این فتنه و شگفتی را با بستن چشمانت برایم به خواب آوردهای.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حالتی اشاره میکند که با استفاده از صندل (که نوعی عطر است) به خود آرامش میدهد و این حالت خود را به عنوان درمانی برای درد مخموران توصیف میکند. همچنین، او از ساقی (خدمتکار شراب) میخواهد که شراب باکیفیتی را به او تقدیم کند تا بتواند از آن لذت ببرد. به عبارت دیگر، او به دنبال ترکیبی از عطر و شراب است تا از درد و رنج خود رهایی یابد و لذت بیشتری ببرد.
هوش مصنوعی: من به خاک و خون آغشته میشوم، تا چه زمانی باید شاهد قتلم باشی؟ به خاطر شکار آسیبدیده من، این قضیه به شدت نیاز به اقدام فوری دارد.
هوش مصنوعی: من در عشق تو اشتباه نکردم، ولی اگر کار دیگری انجام دادهام، آن اشتباه از من بوده است. میدانم که اشتباه اصلی همین بوده که از آن دور شدم.
هوش مصنوعی: چه لباسی به خود میپوشی، در حالی که پشت پردهای و آخرین آفتاب را میبینی؟ جهان نیاز به نور دارد و باید از تابش خورشید بدون هیچ پوشش یا مانعی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: گفتم که زیباییهایت چنان است که دلها را به درد میآورد و خون میریزد. او پاسخ داد که این کار از دست معشوقهها بر میآید و این موضوع معمولی و بیحساب است.
هوش مصنوعی: ای طبیب، بر لب معشوقم بوسهای برسان و به من درمان کن برای دردی که به شدت مرا آزار میدهد؛ اگر ممکن است، نخستین درمانم را از شراب بگیر.
هوش مصنوعی: بیایید از درد عشق که ما را آشفته کرده، چهرهای زیبا بسازیم و به جای توجه به سکه و نام پادشاهان طلا، به جذابیت واقعی زندگی بپردازیم.
هوش مصنوعی: برای تسکین درد عشق، تلاشی کن. کتاب خاموشی که در دست داری چیست؟ آیا ذکر علی همان معنای اصلی و اولین کتاب نیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.