از وصل روی جانان امشب چو کامکاری
شکوه ز بخت حیف است گر بر زبان برآری
شربت بود چو گیری از دست دوست حنظل
عزت شمر چو بینی در عشق یار خواری
بلبل به موسم گل افغان و نالهات چیست؟
در روز وصل بیجاست غوغا و بیقراری
روی تو خواندهام گل زلف کج تو سنبل
سنبل به گل نماید گر زآنکه مشکباری
ای ابر نوبهاری دریا در آستینی
بر کشت تشنهکامان شاید که رحمت آری
جز میکده که آنجا ما را امیدگاهست
نشنیدهام ز خاکی بوی امیدواری
گر دیگران به اعمال در حشر سربلندند
من سر به زیر آنجا از بار شرمساری
ساقی به برتو هوشم ز آن عقل سوز باده
تا برکشیم خطی بر رسم هوشیاری
نبود مرا زر و زور تا ره برم به کویش
بر خاکیان حیدر رو مینهم به زاری
از درگه علی رو، ای همرهان متابید
کاشفته تاجور شد اینجا به خاکساری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاطفی و عاشقانه شاعر است که در آن به عشق و دلباختگی اشاره میکند. شاعر از زیبایی و صفای معشوق صحبت میکند و احساس شوق و ناامیدی خود را در روز وصال به تصویر میکشد. او به بلبل و نالههایش در فصل گل اشاره میکند و به اهمیت عشق و وصال در زندگیاش میپردازد. همچنین، شاعر به سختیهای زندگی و شرمندگیهایش اشاره کرده و در نهایت از ساقی میخواهد که او را با بادهای هوشمند کند تا از این حالت سرمستی و غفلت رهایی یابد. در این شعر، مفهوم عاشقانه و حسرتهای عمیق عشق به خوبی حس میشود.
هوش مصنوعی: امشب که به وصال محبوب رسیدهام و خوشحالی از این بابت دارم، خوب است که در مورد بخت بد و ناکامیها صحبت نکنم.
هوش مصنوعی: اگر از دست دوست نوشیدنی بگیری، شیرین است، اما اگر در عشق محبوب به خواری گرفتار شوی، باید تلخی را بپذیری.
هوش مصنوعی: بلبل در فصل گل، چه نیازی به ناله و فریاد دارد؟ در روز وصل و پیوند، بیجا و نامناسب است که شلوغی و بیقراری ایجاد شود.
هوش مصنوعی: من زیبایی و جذابیت تو را مانند گلی میبینم که با زلفهای کج تو درخشش خاصی دارد؛ گویی سنبل و عطر گل را به زیبایی تو میافزاید.
هوش مصنوعی: ای ابر بهاری که در آستینت آب دریا نهفته است، شاید بر زمینهای تشنه باران باری و رحمت نازل کنی.
هوش مصنوعی: جز میکده که مکانی برای امید و دلگرمی ماست، از زمین هیچگاه بوی امیدواری نشنیدهام.
هوش مصنوعی: اگر دیگران به خاطر اعمالشان در قیامت درخشان و سرافراز باشند، من در آنجا به خاطر گناهانم سرم را پایین میاندازم و از شرم و خجالت احساس ناتوانی میکنم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به خاطر بادهای که عقل را میسوزاند، مرا در آغوشت بگیر تا بتوانیم نشانهای از هوشیاری را بکشیم.
هوش مصنوعی: من نه ثروتی دارم و نه قدرتی تا بتوانم به سوی تو بروم، بنابراین بر زمین حیدر میافتم و با ناله و زاری دل خود را به تو میسپارم.
هوش مصنوعی: ای گروه همراه، از درگاه علی دور نشوید، زیرا در این مکان، تواضع و فروتنی به ظهور رسیده و بر روی زمین نمایان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.