ای آهوی تتاری نافه اگر نداری
زآن مو چرا نگیری زآن بو چرا نیاری
از آب چشم عشاق رو وام کن دو قطره
ای ابر نوبهاری باران اگر نداری
از خارخار عشقت در دل اگر اثر هست
در روز تیرباران شاید که سر نخاری
محصولت ار بباید تخم عمل بیفشان
فردا شوی پشیمان امروز اگر نکاری
از سوختن عجب نیست نه پرده فلک را
آهی اگر سحرگه از سوز دل برآری
ما کشته تخم امید در رهگذار باران
تو ابر نوبهاری بر ما چرا نباری
آشفته عاشقانت از خود نمیشمارند
چون ابر اگر نباری یا همچو نی نزاری
مطرب چو هست روحت ساقی چو هست راحت
حسنی چرا نسازی جامی چرا نیاری
دریوزه بایدت کردت از همرهان در این ره
از حب آل حیدر گر توشه برنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشقی عمیق و دردآور میپردازد. او از "آهو" و "ابر" به عنوان نمادهای عاشق و معشوق استفاده کرده و از آنها میخواهد که اگر نمیتوانند محبت و باران عشق را نازل کنند، لااقل نشانههایی از خود به جا بگذارند. شاعر از عشق و سوختن دل میگوید و به عواقب عدم عمل امروز برای آینده هشدار میدهد. همچنین بر پیوند عمیق بین عاشق و معشوق تأکید میکند و خواهان برقراری ارتباط و محبت است. در پایان، دعوت به اتحاد در عشق و ایمان به انسانیت و زیباییها، از لحن شعر به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: ای آهوی تاتاری، اگر نافه (عطر) نداری، چرا از آن مو (موهای خوشبو) بهره نمیگیری؟ چرا از آن عطر استفاده نمیکنی؟
هوش مصنوعی: از چشمهای عاشقان دو قطره اشک بریز و اگر بارانی برایت نیست، این دو قطره به یاد بهار و ابرها خاطرهساز باشد.
هوش مصنوعی: اگر در دل من نشانهای از عشق تو وجود دارد، در روزی که به تیرکشی میبرند شاید همان نشانه بهعنوان یک نخی از خارها باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به نتیجهای برسی، باید امروز تلاش کنی. اگر امروز کاری نکنید، فردا ممکن است به خاطر عدم عمل و تلاش خود پشیمان شوی.
هوش مصنوعی: اگر در سحرگاه، دل غمگینی آتش بگیرد و صدایی از آن برآید، تعجبی ندارد که این صدا به آسمان برسد و پردههای آن را به لرزه درآورد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر امید و آرزوهایی که در دل داریم، در مسیر بارانی تو همچون گلی پژمرده هستیم. پس چرا ای ابر تازۀ بهار، بر ما باران نخواهی ریخت؟
هوش مصنوعی: عاشقان سرگشته و پریشان حال خود را به حساب نمیآورند، مانند ابر که اگر باران نبارد یا مثل نی که اگر نوازش نشود، بیصدا میماند.
هوش مصنوعی: ای خواننده، وقتی که روح تو در حال شادمانی است و ساقی آرامش بخشی وجود دارد، چرا جامی نمیسازی و چرا از دلانگیزیهای خود نمیچشانی؟
هوش مصنوعی: باید از همراهانت درخواست کمک کنی، چون در این مسیر اگر از عشق اهل بیت استفاده نکنی، چیزی برای تو باقی نخواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.