در چنگل بازی نکند خانه حمامی
یا آهوی وحشی نشود رام بدامی
مألوف بدامی نشنیدم که شنود مرغ
جز دل که بآن زلف سیه کرده دوامی
آغوش سلامت همه مأوای رقیبان
سازد دل عاشق بپیامی و سلامی
جام دل بشکسته می عشق نریزد
گو محتسب شهر زند سنگ بجامی
ظلمتکده تن بنه ای جان و سفر کن
تا چند در این خانه بسازم بظلامی
چون شمع ببوی نفس صبح بمیرم
گر باد سحر آورد از دوست پیامی
از خاک در دوست بشمشیر اعادی
گر سر برود برننهم گام زگامی
در بحر چو در هست اگر بیم نهنگ است
در کام نهنگان بروم من پی کامی
آشفته چرا درد دلت بر قلم آمد
از سوخته دودی نشنیدم که تو خامی
تثلیث بنه شرک مکن سر احد جوی
جز حیدر واولاد مگو هست امامی
آخر بدر آید زپس پرده شود روز
گر پرده فروبسته بخورشید غمامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
[...]
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
[...]
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
[...]
گر طالب آنی که بماند ز تو نامی
از خانه ناموس برون نه دو سه گامی
قربان شو و بشنو ز لب یار پیامی:
عیار چو منصور شود بر همه کامی
ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟
یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی
هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت
روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی
پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.