ای که آگه نیستی از حال گوی
چنبر چوگان ببین و ز گو مگوی
گر گلت را برد گلچین عندلیب
خار گو از دیده چون مژگان بروی
خرمن عشاق را آتش بیار
برق گو جز آشیان ما مجوی
چون قد موزونت و چشم ترم
سرو نه در باغ و آبی نه بجوی
ما ببوی موی جانان زنده ایم
قوت روحانیان باشد ببوی
هر که نقش مرتضی آشفته بست
نقش غیر از دیده و دل گو بشوی
خضر گو آب بقا اینجا مبر
روح گو خاک سر کویش ببوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به لزوم درک عمیق احساسات و حالات انسانی اشاره دارد. شاعر به افرادی که از جاذبههای عشق و محبت بیخبرند، میگوید که باید به زیباییهای عشق توجه کنند و از آن لذت ببرند. او به تشبیه عشق به گل و پیوند آن با حضور معشوق میپردازد و به افرادی که در دنیای عشق غرق شدهاند، توصیه میکند که از زیباییها غفلت نکنند. همچنین شاعر به مفهوم بقا و جایگاه عشق در زندگی انسانها اشاره کرده و آنها را به درک عمیقتری از زندگی و تعلقات دعوت میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال و وضعیت آگاه نیستی، نگاهی به گوی چنبر چوگان بینداز و از من هم چیزی نپرس.
هوش مصنوعی: اگر دسته گلت را پرندهای دروید، نگران نباش و به یاد داشته باش که مانند مژگان چشمانت نیز از او دور میشود.
هوش مصنوعی: عشق و شوق عاشقان را به آتش نکشان، برق و روشنایی زندگی را فقط در آشیانه ما بگذار و به جای دیگری نرو.
هوش مصنوعی: هنگامی که قد زیبا و چشمهای نمناک تو را میبینم، نه درختانی مانند سرو در باغ وجود دارند و نه نهرهای آبی اطراف.
هوش مصنوعی: ما به عطر موی محبوب زندهایم و بوی آن برای روحانیان نیروی حیات است.
هوش مصنوعی: هر کسی که تصویر و یاد مرتضی را به هم ریخته و ناپاک کند، باید بداند که باید از آنچه در دل و دیدهاش است، دل بکند و رهایی یابد.
هوش مصنوعی: خضر، به من بگو که چرا نباید آب جاودانگی را به اینجا بیاوری، در حالی که روح من به خاک این کوچه و خیابان میرسد و عطر آن را استنشاق میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
ای لب گلگونت جام خسروی
پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی
پهلوی خورشید مشکآلود کرد
خط تو یعنی که هستم پهلوی
مردم چشمت بدان خردی که هست
[...]
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکُند، فرمان ببر
[...]
ورنه بودی در مشام از عشق بوی
مشک کی بشناختی از خاک کوی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.