گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای که آگه نیستی از حال گوی

چنبر چوگان ببین و ز گو مگوی

گر گلت را برد گلچین عندلیب

خار گو از دیده چون مژگان بروی

خرمن عشاق را آتش بیار

برق گو جز آشیان ما مجوی

چون قد موزونت و چشم ترم

سرو نه در باغ و آبی نه بجوی

ما ببوی موی جانان زنده ایم

قوت روحانیان باشد ببوی

هر که نقش مرتضی آشفته بست

نقش غیر از دیده و دل گو بشوی

خضر گو آب بقا اینجا مبر

روح گو خاک سر کویش ببوی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ای لب گلگونت جام خسروی

پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی

پهلوی خورشید مشک‌آلود کرد

خط تو یعنی که هستم پهلوی

مردم چشمت بدان خردی که هست

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۵۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سعدی

خواهم اندر پایش افتادن چو گوی

ور به چوگانم زند هیچش مگوی

بر سر عشاق طوفان گو ببار

در ره مشتاق پیکان گو بروی

گر به داغت می‌کُند‌، فرمان ببر

[...]

حکیم نزاری

ورنه بودی در مشام از عشق بوی

مشک کی بشناختی از خاک کوی

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه