معجزه ببین که سروی و رفتار میکنی
سحر مبین که ماهی و گفتار میکنی
زآن خال دلفریب که در زیر زلف تست
آزادگان به دام گرفتار میکنی
مستان تو به غارت عقلند و صبر و هوش
در عشوهٔ تو مستان هشیار میکنی
من شکوه از جفای تو گویم غلط کجا
آن غیرتم کشد که به اغیار میکنی
حسن تو پارسایی و عفت به جلوه سوخت
ما را به جرم کیست گنهکار میکنی
نرخ شکر شکسته در وصف آن دهان
شیرین حکایتی است که تکرار میکنی
بهر رضای دشمن ریزی تو خون دوست
کس این کند به خصم که با یار میکنی
ای عقل پنجه بیهده کردی به دست عشق
ای پشه با هما ز چه پیکار میکنی
آنجا که آفتاب حقیقت کند طلوع
ای خور تو جا به سایه دیوار میکنی
آشفته زینهار مبر پیش این و آن
بر درگه علی چو تو زنهار میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و شخصیت یک معشوقه میپردازد و از تأثیر عمیق او بر دل و عقل خود سخن میگوید. او نشان میدهد که این معشوقه با زیباییاش، دیگران را به دام میاندازد و عقل مستان را غارت میکند. شاعر به نوعی از جفای معشوقه شکایت دارد و به تضاد بین زیبایی او و آسیبهایی که به خود میزند اشاره میکند. همچنین، او به تأثیر منفی این عشق بر روی خود و دیگران میپردازد و از عشق و عقل به صورت همزمان سخن میگوید. در نهایت، شاعر به وضعیتی اشاره میکند که در آن حقیقت باید روشن شود و از معشوقه میخواهد که در این مسیر به طور صحیح عمل کند.
هوش مصنوعی: به تماشای زیباییهای طبیعی بپرداز و ببین که چگونه درختان با جذابیت خود تو را تحت تأثیر قرار میدهند. همچنین، نگاهی به قدرت گفتار و تأثیرات عمیق آن بینداز که مانند ماهی در دنیای کلام خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر آن خال جذاب که زیر موهایت پنهان شده است، آزادگان را به دام محبت خود گرفتار میکنی.
هوش مصنوعی: مستهای تو عقل و صبر و هوش را میگیرند و در دل جذابیتهای تو، مستهای آگاه را به حالت بیخبر و غافل درمیآورند.
هوش مصنوعی: من از بدیهای تو شکو نمیکنم، چون غیرتم نمیگذارد که به دیگران شکایت کنم.
هوش مصنوعی: زیبایی تو خود نشان دهندهی پاکی و دامانداریات است. ما به خاطر این جلوهی تو دچار درد و رنج میشویم، حالا به چه دلیلی مرا گناهکار میخوانی؟
هوش مصنوعی: قیمت شکر کاهش یافته است، و این نشان از زیبایی و جذابیت آن دهان شیرین دارد که داستانی را روایت میکند که بارها آن را تکرار کردهای.
هوش مصنوعی: برای خوشایند دشمن، تو خون دوستت را میریزی. فقط کسی این کار را میکند که علیه یار خود عمل کند.
هوش مصنوعی: ای عقل، چرا بیفایده خود را درگیر عشق کردهای؟ ای پشه، چرا بهطور بیهوده با پرنده بزرگتر از خودت درگیر میشوی؟
هوش مصنوعی: در جایی که نور حقیقت آشکار میشود، تو همچنان در سایه دیوار پنهان میمانی.
هوش مصنوعی: ناراحت و بیقرار نباش و از دیگران کمک نگیر. مثل اینکه تو هم نمیخواهی به علی پناه ببری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا،دلم به عشق گرفتار میکنی
جان مرا نشانهٔ تیمار میکنی
بس اندکست میل تو سوی وفا و لیک
اندر جفا تکلیف بسیار میکنی
با من همیشه چرخ ستمگار بد کند
[...]
سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی
کس دل به اختیار به مهرت نمیدهد
دامی نهادهای که گرفتار میکنی
تو خود چه فتنهای که به چشمان ترک مست
[...]
میآیی و دمی دو سه در کار میکنی
ما را به دام خویشتن گرفتار میکنی
دین میخری به عشوه و دل میبری ز دست
آری تو زین معامله بسیار میکنی
هر دم هزار بی سر و پا را چو زلف خویش
[...]
بر گل به پای سرو چو رفتار میکنی
از لطف پای نازکت افگار میکنی
اگر حال دل ز غمزه بپرسی چه گویمت
خوش میکنی که پرسش بیمار میکنی
پندی بده به زلف که خونهای بیدلان
[...]
دایم ستیزه با دلافگار میکنی
با لشکر شکسته چه پیکار میکنی؟
ای وای اگر به گریه خونین برون دهم
خونی که در دلم تو ستمکار میکنی
با این حلاوتی که دل عالم از تو سوخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.