ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی
ما را و جهان را تو در این خانه نیابی
چون کوه احد آب شد از شرم عقیقت
چه نادره گر آب شود مردم آبی
از عقل دو صدپر دو سه پر بیش نماندهست
و آن نیز بدان ماند که در زیر نقابی
ای عشق دو عالم ز رخت مست و خرابند
باری تو نگویی ز کی مست و خرابی
تا باده نجوشید در آن خنب ز اول
در جوش نیارد همه را او به شرابی
تا اول با خود نخروشید ربابی
در ناله نیارد همه را او به ربابی
ای گرد جهان گشته و جز نقش ندیده
بر روی زن آبی و یقین دان که بخوابی
در خرمن ما آی اگر طالب کشتی
سوی دل ما آی اگر مرد کبابی
ور ز آنک نیایی بکشیمت به سوی خویش
کز حلقه مایی نه غریبی نه غرابی
مکتب نرود کودک لیکن ببرندش
پنداشتهای خواجه که بیرون حسابی
بستان قدح عشرت وز بند برون جه
تا باخبری بند سؤالی و جوابی
آخر بشنو هر نفسی نعره مستان
کای گیج خرف گشته ببین در چه عذابی
دست تو بگیرم دو سه روزی تو همیجوش
تا بار دگر روی ز اقبال نتابی
آن جا که شدی مست همان جای بخسبی
و آن سوی که ساقی است همان سوی شتابی
تا چند در آتش روی ای دل نه حدیدی
وی دیده گرینده بس است این نه سحابی
ای ساقی مه روی چه مست است دو چشمت
انگشتک می زن که تو بر راه صوابی
بگشای دهان ز آنچ نگفتم تو بیان کن
بگشا در دلها که تو سلطان خطابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نازک و عمیق از شاعری عاشق به حالات عشق و جهان هستی پرداخته است. شاعر از ماه میخواهد که اگر دوباره در این شکل به زمین بتابد، او و جهان را در این مکان نخواهد یافت. او به شرم کوه احد اشاره میکند که بر اثر حقیقت مایوس شده و همچنین به عقل بشر که کم و نارسایی دارد.
شاعر به عشق دو جهان اشاره میکند که از زیبایی معشوق مست و خراباند، و سوال میکند که آیا عشق از چه چیزی خراب است. او به باده و رباب اشاره میکند که تا زمانی که خود عشقی در کار نباشد، از طریق آنها نمیتوان به حالت عشق رسید.
شاعر از جهان گرد و نقشهایش شکایت کرده و میگوید که اگر کسی طالب عشق است، باید به دل او بیاید. او تأکید میکند که هیچکس غریب نیست و همه متصل به هماند.
در ادامه، شاعر از حالت پرشور و گیجی مستی سخن میگوید و از مخاطب میخواهد که خود را رها کند و در دل عشق گام بردارد. او از ساقی و زیباییهایش یاد میکند و از او میخواهد که حقیقتها را بیان کند و در دلها را بگشاید.
در نهایت، شعر به نوعی دعوت به خودآگاهی در عشق و رهایی از بندهای دنیوی است و تأکید بر اهمیت وجود عشق در زندگی انسانها دارد.
هوش مصنوعی: ای ماه، اگر دوباره به این زیبایی بدرخشی، نه تنها ما را بلکه کل جهان را در این مکان نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: وقتی کوه احد از شرم حقیقت به آب تبدیل میشود، چقدر عجیب است اگر انسانها نیز به آب تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: تنها اندکی از عقل و فهم باقی مانده است و آن هم به گونهای پنهان شده که مثل چیز پنهانی زیر یک نقاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای عشق، همه موجودات در جهان به خاطر تو دیوانه و خرابند، اما تو هرگز نمیگویی که این دیوانگی و حال خراب از کجا نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شراب در خمره نجوشد، هیچ چیز به جوش نمیآید و هیچکس به شنوایی و فعالیت نمیرسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ساز زنی را شروع نکردهای، هیچکس نمیتواند او را بشنود؛ اما وقتی نواختن رباب را آغاز کند، همه متوجه صدایش خواهند شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیا گردش کردهای و تنها به تصویرها نگاه کردهای، بدان که در خواب به سر میبری.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیز با ارزش و دلنشینی هستی، به خرمن ما بیا و اگر هم میخواهی قلب ما را به دست بیاوری، به طرف ما شرکت کن.
هوش مصنوعی: اگر به سمت خودم نیایی و مرا به سوی خود نکشی، این بدان معناست که من نه غریب هستم و نه دور از تو.
هوش مصنوعی: کودک به مدرسه نمیرود، اما او را به جایی میبرند. آیا تو گمان میکنی که آگاهیها و آموزشها تنها در حساب و کتابها خلاصه میشود؟
هوش مصنوعی: میخواهی از دنیای خوشیها و شادیها لذت ببری و از قید و بندهای زندگی رهایی یابی. پس، تا وقتی که در این حالتی، از زندگی و حال دل خود آگاه شو و به پرسشها و پاسخهایی که در درونت هست، فکر کن.
هوش مصنوعی: بهتر است هر لحظه صدای شادابی را بشنوی، زیرا تو که در حال گیجی و سرگردانی هستی، باید ببینی در چه وضعیتی قرار داری و چه رنجی را متحمل میشوی.
هوش مصنوعی: اگر دست تو را بگیرم و برای چند روزی کنار تو بمانم، شاید دوباره بر تو خوشبختی بتابد و دوری از آن را تجربه نکنی.
هوش مصنوعی: در جایی که حال خوشی داری و شاداب هستی، همان جا میمانی و استراحت میکنی، و در جایی که نوازش و محبت وجود دارد، همان جا باید با شوق و شتاب به پیش بروی.
هوش مصنوعی: دل عزیزم، تا چه زمانی در این آتش بسوزی؟ اشکهای تو به اندازهای از درد و غم است که کافیست. این حالت تو مانند ابری است که فقط اشک میبارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی با چهره زیبا، چشمان تو چقدر مست و سرمست به نظر میرسند. کمی شراب به من ببخش که تو در راه درستی گام برمیداری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید از درون خود سخن بگشاییم و آنچه که در دل داریم را بیان کنیم. تو، که مقام و جایگاه والایی داری، میتوانی به دیگران الهام ببخشی و احساسات را در دلها زنده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی
گر دلشدهای چند پی نان و کبابی
آتش خور در عشق به مانند شترمرغ
اندر عقب طعمه چه شاگرد عقابی
لقمه دهدت تا کند او لقمه خویشت
[...]
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین
گر باز کنند از شکن زلف تو تابی
بر دیده صاحب نظران خواب ببستی
[...]
ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی
وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی
شبهاست که از حسرت روی تو نیاید
در دیده ی بیدار من دلشده خوابی
مرغ دلم افتاد بدام سر زلفت
[...]
در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی
کردیم سوال و نشنیدیم جوابی
خوردیم بسی خون و ندیدیم کسی را
جز دیده که ما را مددی کرد به آبی
من نگذرم از خاک درت خاک من اینجاست
[...]
عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی
می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی
هست از قلم صنع خدا بهر تأمل
خط بر خد ساقی به سوی بنده کتابی
از چنگ مده هشت بهشتی که نهفته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.