به هواست برق امشب بطلب پریّ و بالی
قدمی بساز از سر نو گرت مجالی
بلی ای طبیب گفتی که علاج هجر وصلست
چه کنم به درد حرمان که ندارم احتمالی
به سیاهچال هجران شبی ار به روز آری
نفسی که در فراقی بودت فزون به سالی
به شب وصال سویم نظری بکن که گویم
که سُها و شمس دارند به نظره اتصالی
شب هجر و عمر اغیار بسی دراز دیدم
بفزای زین دو یارب همه بر شب وصالی
ز نوای مطرب عشق به رقص زاهد آید
چه عجب که صوفی آید ز طرب به وجد و حالی
من و کوی میفروشان و شراب و شاهد مست
چه کنم بهشت و حورت که ندارد اعتدالی
غم از این و آن نبودم همه غرق در تو بودم
که نه عاشق است کش هست به خویش اشتغالی
خم طرهات چو از چنگ شب وصال دادم
چو رباب بایدم خورد ز هجر گوشمالی
به جز آن عذار چون ماه و دو ابروان دلبند
قمری شنیده باشی که برآورد هلالی
چو دو گونه تو از سیم عیارتست قدرت
ز یکی بکاست در مشک بر او فزود خالی
ز جمال پرده برگیر که این گنه نباشد
گنه است گر بپوشند ز کس چنین جمالی
ز غبار راه توحید تو بساز کیمیائی
که مرا نه دولتی ماند به جا نه جاه و مالی
تو که آشفته نشاید که ز خویش نام آری
که ز داغ عشقت مولاست گر بود جمالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و فراق میپردازد. شاعر از درد و غم جدایی سخن میگوید و به دنبال وصال معشوق است. او به شبهای طولانی هجران و انتظار میاندیشد و از زیباییهای معشوق خود یاد میکند. با اشاره به وضعیت زاهدان و صوفیان، نشان میدهد که عشق واقعی میتواند انسان را به وجد بیاورد. شاعر به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر دل خود اشاره میکند و از خدا میخواهد که بر شبهای وصال او بیفزاید. او همچنین تاکید میکند که عشق و جمال معشوق باید در او تجلی پیدا کند و هیچ چیزی از دنیا برایش باقی نمانده است. در نهایت، شاعر به قدرت و ارزش عشق اشاره میکند که فراتر از مسائل مادی و اجتماعی است.
هوش مصنوعی: امشب به آسمان نگاه کن و فرشتهای با بال و پر بساز. اگر فرصتی داری، دوباره تلاش کن.
هوش مصنوعی: بله، ای پزشک، تو گفتی که درمان جدایی در وصال است. اما چه کنم با درد فراق که نمیتوانم به بهبودی آن امید داشته باشم؟
هوش مصنوعی: اگر شبی را در سیاهچال جدایی سپری کنی، حتی در روزی که نفس تازهایی بکشی، آن نفس در مقایسه با سالها جدایی که کشیدهای، به اندازهای کمتر است که ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: به شب وصال من نگاهی بیانداز، زیرا در آن لحظه میتوانم بگویم که سُها و شمس به هم متصل هستند.
هوش مصنوعی: در شب هجران و عمر طولانی دشمنان، به شدت به این فکر میافتم که ای کاش بر شب وصال افزوده شود و این شبهای دوری کمتر شود.
هوش مصنوعی: صدای ساز عشق چنان جذاب و دلرباست که حتی زاهد هم به رقص در میآید. شگفتی ندارد اگر صوفی از شوق و سرور به وجد آمده و حال و هوایی پیدا کند.
هوش مصنوعی: من و محلهی میفروشان، همراه با شراب و معشوقهی سرمست، چه کار دارم با بهشت و حورهایی که تعادل و آرامش ندارند؟
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به خاطر دیگران نبود، بلکه تمام وجودم مملو از عشق به تو بود. چون عاشق واقعی درگیر خود و مسائل شخصیاش نیست.
هوش مصنوعی: هنگامی که خم موهای تو را در آغوش شب وصال حس کردم، مانند ربابی که به خاطر جدایی تازیانه میخورد، من نیز به خاطر دوری تو رنج میبرم.
هوش مصنوعی: به جز آن چهره زیبا که مانند ماه میدرخشد و دو ابرو که شبیه قمر است، آیا چیزی شنیدهای که مانند هلالی نمایان گردد؟
هوش مصنوعی: تو از دو جنبه به زیبایی خود جلوهگری، و یکی از آن دو به دلایلی کمزورتر است. آنچه در پی دارید، اگر ناپیدا باشد، بر جلوهگری شما تأثیر مثبتی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: پرده را از زیبایی خود کنار بزن و خود را نشان بده، زیرا این کار گناه نیست. اگر کسی چنین زیبایی را پنهان کند، این خود اشتباه است.
هوش مصنوعی: از غبار مسیر معرفت و یکدلی، چیزی بساز که نه قدرت و ثروتی برایم باقی مانده و نه مقام و منزلتی.
هوش مصنوعی: تو که در حالت پریشانی، حق نداری از خودت صحبت کنی، زیرا غم عشق تو آنقدر عمیق است که اگر زیبایی هم داشته باشی، به خاطر آن داغ عشق است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مَجالی
نه رَهِ گُریز دارم نه طریق آشنایی
چه غمْ اوفتادهای را که تواند احتیالی
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
[...]
دم حق دمید در ما، دم فضل لایزالی
چه مبارک است این دم ز جناب فضل عالی
چو جناب ذوالجلالت همه بر کمال دیدم
گنه است اگر نگویم که تو ذات ذوالجلالی
صنما ز طرف برقع رخ همچو ماه بنما
[...]
عجب آمدم که آمدم ز تو مژده وصالی
که بعمر خود ندادم بوصالت احتمالی
بنما رخ ار چه شاهی ز حجاب طره گاهی
که شبی بروی ماهی نگرم ز بعد سالی
بتو زیید ار که خوبان برخت شوندقربان
[...]
بخیال ماه رویت بودم ز ضعف حالی
که ز ماه نو به خاطر برسد تو را خیالی
حرکات چشم مست و خط سبزت این نماید
که بسبزه زار جنت بچمد همی غزالی
برخت ز خط و خالت بنوشته کلک قدرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.